امام جعفر صادق (ع) : «ان الله عز و جل إذا أحب عبدا فعمل قليلا جزاه بالقليل الكثير». چون خداي تعالي بنده اي را دوست دارد و او عمل كوچكي انجام دهد ، خدا او را پاداش بزرگ دهد . (اصول كافي ، ج 3 ، ص 137 – 138)
  

بازگشت به لیست

21ماه مبارک رمضان

1- شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام

در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان ، شب جمعۀ سال 40 هجری ،قبل از طلوع فجر ،امام المتقین یعوب الدین قائدالغرّ المحجّلین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه الصلوة و السلام ،در سنّ 63 یا 65 سالگی [1]به شهادت رسید .[2]

در بیستم ماه رمضان آثار زهر به پاهای مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و در شب بیست و یکم اثر زهر بر بدن مطهر آن حضرت بسیار شد . آن حضرت تمام فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با آنها وداع نمود و وصیت های خدو را فرمود . در آن شب هر چه خوردنی و آشامیدنی آوردند  تناول نفرمود ،و لبهای مبارکش به ذکر خدا حرکت می کرد  ،و مانند مروارید عرق از پیشانی نازنینش می ریخت و با دست مبارک خود آن را برطرف می کرد .

به فرزندان خود که از فاطمۀ زهرا علیهاالسلام نبودند سفارش کرد که از اولاد فاطمه علیهاالسلام اطاعت کنند و به امام مجتبی علیه السلام فرمود :تو را به برادرت حسین علیه السلام وصیت می کنم .سپس فرمود : خداوند شما را صبر نیکو کرامت فرماید ،امشب از میان شما می روم و به حبیب خود محمد مصطفی صل الله علیه و آله ملحق می شوم چنانکه مرا وعده داده است .صدای گریۀ اهل بیت بلند شد .آنگاه دستوراتی در مورد غسل و کفن و نماز و محل دفن به امام مجتبی علیه السلام فرمودند :

بعد از وداع با همگان جبین مبارکش در عرق نشست .دست و پای مبارک خود را به طرف قبله کشید و چشم های نازنینش را بر هم گذاشت و فرمود : « أشهد أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمداً عبده و رسوله ».این بگفت و بهشت را به قدوم مبارکش مزیّن فرمود .

صدای شیون و گریه از خانۀ آن حضرت بلند شد .اهل کوفه که با خبر شدند ،صدای شیون و ناله از تمامی شهر بر خواست ،مانند روزی که پیامبر خدا صل الله علیه و آله از دنیا رفت . در آن شب آفاق آسمان متغیّر گشت و زمین به لرزه افتاد و صدای تسبیح و تقدیس فرشتگان از آسمان شنیده شد و قبایل جنّ وبه نوحه در آمدند و گریستند .

امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مشغول غسل آن حضرت شدند .محمد بن می گوید :امام حسین علیه السلام آب می ریخت و امام حسن علیه السلام غسل می داد و نیازی به اینکه کسی جسد آن حضرت را بگرداند نداشتند .بدن مبارک خود از این طرف به آن طرف منقلب می شد .« وکانت رائحته اطیب من رائحة المسک و العنبر »؛ جسد مطهّرش توئی خوش تر از مشک و عنبر داشت .

بعد از غسل ،با کافوری که از حنوط پیغمبر صل الله علیه و آله و فاطمۀ زهرا علیهاالسلام بجای مانده بود و جبرئیل از بهشت آورده بود ،بدن مطهر آن حضرت را حنوط کردند .« فلمّا فتحته فاحت الدار و جمیع الکوفه و شوارعها لشدّة رائحة ذلک الطیب »؛پس زمانی سر کیسه یا ظرفی که کافور در آن قرار داشت را باز کردند ،خانۀ آن حضرت و تمام شهد کوفه و خیابانهایش از بوی خوش آن معطّر گردید .

سپس آن حضرت را در پنج جامه کفن کردند و در تابوت گذاشتند و بر طبق وصیّت آن حضرت ،دنبال تابوت را حسنین علیهماالسلام و جلوی آن را جبرئیل و میکائیل حمل کردند و به جانب نجف که پشت کوفه بود بردند فما مرّ بشیء علی وجه الأرض إلّا إنحنی له ساجداً »؛پس از هر چیزی که عبور می کردند ،خم می شدند و ته جهت احترام و تعظیم آن جسد مطهر به حالت سجده در می آمدند .[3]

محدث جلیل مرحوم شیخ عباس قمی « طاب ثراه » رد کتاب منتهی الآمال می نویسد :محمد بن حنفیه می گوید :« والله اقد نظرت إلی السریر و انّه لیمرّ بالحیطان و النخل فتنحنی له خشوعاً » ؛به خدا سوگند ،من میدیدم که جنازۀ آن حضرت بر هر دیوار و عمارت و درختی که می گذشت ،آنها خم می شدند و خشوع می کردند .[4]

چون به کنار قبر رسیدند ،امام مجتبی علیه السلام بر جنازۀ آن حضرت نماز خواند و 7 یا 9 تکبیر [5]گفت .بعد از نماز مقدارن از زیر تابوت را کندند ،ناگاه قبری ساخته با لحدی پرداخته ظاهر شد و داخل آن تخته ای مشاهده کردند که بر روی آن به زبان فرمود که برای من چهار قبر در چهار موضع حفر کن :در مسجد کوفه ،در میان رحبه [6]،در نجف ،و در خانۀ جعدة بن هبیره[7] .و غرض آن حضرت این بود که کسی از دشمنانش به موضع قبرش آگاهی پیدا نکند .

و پیوسته قبر آن آقای مظلوم ،مخفی و پنهان بود تا زمان امام صادق علیه السلام که بعضی از اصحاب و شیعیان به واسطۀ اینکه آن حضرت جدّ بزرگوار خود را زیارت می کرد ، از موضع قبر آن حضرت آگاهی پیدا کردند و در زمان هارون الرشید بر همگان ظاهر و هویدا گردید .[8]

حاضر شدن آن حضرت بر جنازۀ خودش

علامۀ مجلسی ره روایت می کند از مرحوم « برسیّ » در کتاب مشارق الانوار که بعضی از محدثین اهل کوفه نقل نمودند : امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تابوت مطهّر امیرالمؤمنین علیه السلام را به طرف نجف می بردند ،در بین راه اسب سواری را دیدند که صورت خود را پوشانده بود و بوی مشک از او ساطع بود .پس بر امام حسن و امام حسین علیهماالسلام سلام کرد و به امام حسن علیه السلام فرمود : «تو حسن بن علی ،شیر خوار وحی و قرآن و گرفته شدۀ از علم ،با شرافت و بزدگوار ،جانشین امیرالمؤمنین و سید اوصیاء هستی؟»

امام حسن علیه السلام عرض کرد : آری .سپس رو به امام حسین علیه السلام کرد و فرمود :

«و این حسین بن امیرالمؤمنین و سید اوصیاء ،نوۀ رحمت و شیر خوار عصمت و پاکی و پرورش یافتۀ حکوت و پدر ائمه علیه السلام است؟»

امام حسین علیه السلام عرض کرد : آری .آنگاه به آن دو بزرگوار فرمود :جنازۀ پدرتان را به من واگذار کنید و شما در امان خدا بروید .امام حسن علیه السلام عرض کرد : آن حضرت به ما وصیت کرده که به هیچ کس جنازۀ آن حضرت را ندهیم مگر اینکه آن شخص ،جبرئیل یا خضر نبی باشد ،شما کدام یک از آن دو نفر هستید ؟

« فکشف النقال فاذا هو امیرالمؤمنین علیه السلام » ؛پس نقاب از صورت خود برداشت ،ناگهان دیدند که آن شخص ،خود امیرالمؤمنین علیهالسلام می باشد .سپس به امام حسن علیه السلام فرمود : سریانی کلماتی نوشته بود که ترجمۀ آن به عربی چنین است :

« بسم الله الرّحمن الرّحیم هذا حفره نوح ( النبی )لعلی بن ابی طالب وصی محمد صل الله علیه و آله ( أو للعبد الصالح الطاهر المطهر )قبل الطوفان بسبع مائة سنة »[9]

« به نام خداوند بخشندۀ مهربان ،این قبریست که نوح پیغمبر برای علی بن الی طالب ،جانشین محمد صل الله علیه و آله ( یا برای بندۀ شایسته و پاک و مطهر ) 700 سال قبل از طوفان حفر کرده است ».

در بعضی از روایات چنین آمده که چون بدن مطهر را داخل قبر نمودند بر طبق مصیت امیرالمؤمنین علیه السلام امام حسن علیه السلام دو رکعت نماز خوند و سپس در قبر نگاه کرد دید که پرده ای از سندس بر روی قبر گسترده شده ،امام حسن علیه السلام از بالای سر ،آن پرده را به کناری زد ،دید که رسول خدا صل الله علیه و آله و آدو صفیّ و ابراهیم خلیل علیهماالسلام با آن حضرت سخن می گویند .امام حسین علیه السلام نیز از جانب پا آن پرده را کنار زد ،دید که حضرت زهرا علیهاالسلام و حوّا و مریم و آسیه بر آن حضرت نوحه می کند .[10]

بدن مطهر را دفن نمودند و موضه قبر را بر طبق فرمایش آن حضرت مخفی کردند و همگی به کوفه مراجعت نمودند .صبح که شد برای مصلحت ،تابوتی از خانۀ حضرت بیرون آوردند و امام حسن علیه السلام بر آن نماز خواند و سپس آن تابوت را بر روی شتری گذاشتند و به عدّه ای از غلامان امر کردند که آن را به طرف مدینه ببرند .[11]

علّت مخفی شدن قبر آن حضرت

علامۀ مجلسی ره می فرماید : علّت این که امیرالمؤمنین علیه السلام وصیت فرمودند موضع قبرشان مخفی و پنهان باشد ،این بود که بنی امیه و خوارج که در نهایت دشمنی و عداوت با آن حضرت بودند ،اگر بر موضع قبر آن بزرگوار اطلاع پیدا میکردند ،هر آینه بدن مطهّر آن حضرت را از قبر بیرون می آوردند و آن را می سوزاندند ،چنانکه با بدن زید بن علی بن الحسین علیه السلام چنین کردند .[12]

و در روایتی از املام صادق علیه السلام نقل شده که : امیرالمؤمنین علیه السلام به فبزندش امام حسن علیه السلام امر فرمود :

« یا أبا محمد ،إنه لا تموت إلّا و یشهدها ،أفما یشهد جسده ؟! » ؛ای ابا محمد ،به درستی که هیچ کس نمی میرد الّا اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام بر جنازۀ او حاضر می شود ،پس آیا بر جنازۀ خورش حاضر نشود؟![13]

به درک رفتن ابن ملجم مرادی

بعد از آنکه امام حسن علیه السلام جسد مطهر امیرالمؤمنین را در سرزمین نجف به خاک سپرد ،به کوفه مراجعت کرد و برای مردم در روز بیست و یکم ماه رمضان خطبه ای ایراد نمود .پس از آن ،دستور فرمود ابن ملجم مرادی را حاضر ساختند .ابتدا امام حسن علیه السلام آن ملعون شقیّ را توبیخ و سرزنش کرد و سپس بر طبق وصیّت امیر المؤمنین علیه السلام با یک ضربۀ شمشیر او را به جهنم فرستاد . [14]

امام حسین علیه السلام نیز برای تشفّی پیدا کردن قلب مبارکش ضربه ای دیگر بر همان ضربه ای که امام حسن علیه السلام وارد نموده رود ،زد و پس از آن ،مردم همگی با شمشیر های کشیده بر آن ملعون ازل و ابد هجوم آوردند و او را قطعه قطعه نمودند و سپس تکه های جسد پلیدش را در حصیری جمع کردند  و از مسجد بیرون بردند و با هیزم ،آتشن برافروختند و بدن نحسش را در آن سوزاندند .[15]

 

و بر طبق روایتی که شیخ مفید ره در ارشاد نقل نموده ،امّ هیثم دختر اسود نخعی تقاضاکرد تا جسد آن خبیث را به او واگذار کنند .پس امام حسن علیه السلام جسد را به او واگذار کرد ،او نیز آتشی بر افروخت و جسد را در آن سوزاند .[16]

گفته شده که بقایای جسدش را در گودالی ریختند و آن را با خاک پر کردند ، « و هو یعویّ کعویِ الکلاب فی حفرته الی یوم القیامة » ؛پیوسته در آن گودال تا روز قیامت زوزۀ سگ میکشد .[17]

ابن بطوطه متوفای سال 779 هجری می گوید : هنگامی که به کوفه مسافرت کردم ،در غربی جبّانۀ کوفه در زمینی سفید ،موضعی بسیار سیاه دیدم ،علّت آن را پرسیدم .گفتند :اینجا قبر شقیّ بد بخت ابن ملجم است .عادت اهل کوفه این است که هر سال هیزم زیادی جمع میکنند و هفت روز در این مکان میسوزانند .[18] پس از کشته شدن ابن ملجم ،مردم به سراغ قطام ملعونۀ فاسقه رفتند .« فقطّعوها بالسیف إرباً إرباً » ؛او را با شمشیر ،قطعه قطعه کردند و خانه اش را غارت نمودند و سپس جسد قطعه قطعه شده اش را به بیرون کوفه بردند و در آنجا با آتش سوزاندند .[19]

کلام محدّث قمی ره در تاریخ قتل ابن ملجم مرادی

مرحوم شیخ عباس قمی « اعلی الله مقامه » در کتاب منتهی الآمال بعد از آنکه روایت کیفیّت قتل ابن ملجم ملعون را نقل می کند ،می فرماید :

از این روایت ظاهر می شود که ابن ملجم پلید را در روز 21 ماه رمضان که روز شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بوده ،به جهنم فرستادند .چنانکه به این مضمون روایات دیگری هم هست که از جملۀ آنها روایتی است که در بعضی از کتب قدیمه نقل شده به این مضمون :

در آن شبی که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را دفن نمودند ،چون صبح طالع شد ،جناب امّ کلثوم ( دختر امیرالمؤمنین علیه السلام ) به امام حسن علیه السلام گفت :تو را قسم می دهم که کشندۀ پدر را یک ساعت هم زنده نگذاری .

پس نتیجةً آنچه که در میان مردم معروف است که ابن ملجم در روز 27 ماه رمضان به جهنم واصل شد ،هیچ مستندی ندارد .[20]



[1] .کشف الغمّه : 1/436 ، بحارالانوار : 42/244 ح 46

[2] .کافی :2/465 ، مسارالشیعه : 10 ، العدد التویه : 235 ، بحارالانوار : 42/200 ح 2

[3] .بحار الانوار : 42/290 - 295

[4] .منتهی الآمال : 1/344 ( باب سوم ،فصل چهارم ) ،بحار الانوار : 42/295

[5] .کشف الغمه : 1/432 ، بحار الانوار : 42/246

[6] .رحبه ،در لغت به معنای صحن و حیاط مسجد یا خانه می باشد و در اینجا شاید مراد صحن مسجد کوفه باشد ،همان جایی که امیرالمؤمنین علیه السلام برای مردم قضاوت می کرده است ( تاج العروس : ج 2 ، مادّۀ رحب )

[7] .فرحة الغری : 61 ح 9 ، بحار الانوار : 42/214 ح 15 ، منتهی الآمال : 1/342 ( باب سوم ،فصل چهارم )

[8] .بحار الانوار : 42/224 ، منتهی الآمال : 1/343 ( باب سوم ،فصل چهارم )

[9] .مناقب آل ابی طالب : 2/ 172 ، بحار الانوار : 42/295

[10] .بحار الانوار :42/301

[11] .همان : 42/292 و296

[12] .بحار الانوار : 42/292

[13] .بحار الانوار : 42/300

[14] . منتهی الآمال : 1/348 و 349 ( باب سوم ،فصل پنجم )

[15] .بحار الانوار :42/298

[16] .ارشاد :1/22 ، بحار الانوار : 42/232

[17] .بحار الانوار : 42/298

[18] .رحلة ابن بطوطه : 147 ، مستدرک سفینة البحار :9/230

[19] . بحار الانوار : 42/298

[20] .منتهی الآمال :1/349 (باب سوم ،فصل پنجم )


تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مکتب الصادق می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

www.armansepehr.com