اول ذی الحجه
1- عزل ابوبکر از تبلیغ سوره برائت
در ابن روز در سال نهم هجرت، ابوبکر از تبلیغ سوره برائت عزل شد و امیرالمونین علیه السلام مأمور شد که آیات برائت را از ابوبکر بگیرد و خود بر اهل مکه قرائت فرماید.[1]
ماجرا از این قرار بود که : در سال نهم هجری ، پیک وحی آیاتی چند از سوره توبه ( برائت ) را آورد و پیامبر (ص) مأمور شد عهد و پیمانایی که با مشرکین بسته بود و آنها عملاً نقض کرده بودند را بر هم زند و اظهار بیزاری از آنها بجوید و به آنان ابلاغ نماید که در ظرف چهار ماه، تکلیف خود را با حکومت اسلامی روشن سازد اگر در طرف این چهار ماه ، شرکت و بت پرستی را ترک نگویند، از آنها سلب مصونیت می شود. چنانکه خداوند متعال در این سوره می فرماید:
« بَرَاءةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ فَسِيحُواْ فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ» [2] [این آیات] اعلام بیزاری [و عدم تعهد] است از ظرف خدا و پیامبرش نسبت به آن مشرکانی که با ایشان پیمان بسته اید. [زیرا که آنان نسبت به عهد و پیمان خود وفادار نبودند] در زمین بگردید و بدانید که شما نمی توانید خدا را به ستوه آورید، و این خداست که رسوا کنندة کافران است.
رسول خدا (ص) آیات اول سوره برائت را به ابوبکر داد و دستور داد این آیات را که متضمن برائت و بیزاری از مشرکین است، در موسم حج در روز عید قربان ، بر مشرکین قرائت کند ابوبکر به راه افتاد ، چیزی نگذشت که جبرئیل امین بر پیامبر (ص) نازل شد و عرض کرد : « یا محمد! لایؤدی عنک إلا انت أو رجل منک » ؛ ای محمد ! انجام امر باید به دست شما یا به دست مردی که از شماست بشود.[3] و به روایت دیگر: « باید علی علیه السلام از جانب تو تبلیغ این آیات کند».[4]
فرستادن امیرالمومنین و بازگشت ابوبکر
رسول خدا (ص) امیرالمومنین علیه السلام را از ماجرا باخبر کرد و مرکب مخصوص خود «غضباء» را در اختیار وی نهاد و دستور داد هرچه زودتر حرکت کن و خود را به ابوبکر برسان و آیات را از او بگیر و در موسم حج بر مردم قرائت کن.
امیرالمونین علیه السلام با گروهی از ان جمله جابربن عبدالله انصاری حرکت کرد و در راه مکه به ابوبکر رسید و آیات برائت را از او گرفت و اختیار آدمن یا برگشتن را بر خود او واگذار نمود. ابوبکر به مدینه بازگشت و به پیامبر (ص) عرض کرد: مرا برای کاری فرستادی که دیگران مشتاق آن بودند، ولی مقداری که رفتم مرا مغرول کردی و برگردانیدی؟ رسول خدا(ص) فرمود: من تو ر مغرول نساختم بلکه خدا تو را مغرول ساخت.
در روایتی که مرحوم سید بن طاووس «اعلی الله مقامه» نقل کرده است، چنین آمده که : ابوبکر در این باب با پیامبر (ص) بسیار سخن گفت: آن حضرت به او فرمود: « کیف تؤدّیها و انت صاحبی فی الغار!» ؛ تو چگونه می توانستی این رسالت را از جانب من به اهل مکه برسانی و حال آنکه تو رفیق من در غار بودی ( و ترس و جزع تو را مشاهده کردم با اینکه ما از کفار پنهان بودیم)[5].
تبلیغ سوره برائت توسط امیرالمونین علیه السلام
امیرالمونین علیه السلام به مکه رفت و بر کوه بلندی که معروف به «شعب» بالا رفت و سه مرتبه ندا در داد: بشنوید ای مردم! منم فرستاده رسول خدا، پس آیات اول سوره برائت را بر ایشان مکرر خواند و شمشیر خود را از غلاف بیرون آورد و به جولان در آورد و ندای برائت و بیزاری از مشرکان که بوی خون از ان می آمد را در میان مردم در داد.
عده ای گفتند: این کیستکه به تنهایی در چنین مجمعی، این گونه ندا می دهد و پروا ندارد؟! گفتند: علی بن ابیطالب علیه السلام پسر عمومی محمد است که چنین جرأت پیدا کرده است. آن بزرگوار تا سه روز در ایام تشویق، هر صبح و شام، آیات برائت را برای مردم قرائت می نمود و سپس به مدینه مراجعت فرمود.
شجاعت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام و ترس عمر بن الخطاب
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: رسول خدا(ص) خبرداد که حق تعالی چنین وحی فرستاده و مرا با نامه و رسالت خود به سوی اهل مکه فرستاد و اهل مکه عداوت و دشمنی شان با من معلوم بود و اگر می توانستی هر عضو مرا بر سر کوهی می گذاشتند ، و راضی بودند در گشتن من جان و مال و اهل و فرزندان خود را صرف نمایند. پس رسالت حضرت رسول(ص) را به ایشان رساندم و نامه حضرت را برایشان خواندم.
پس از آن هر کس از آنها که مرا ملاقات می کرد، با تهدید و وعید اظهار عداوت و دشمنی می کرد، و از چهره مردان و زنانشان آثار حقد و کینه شان نسبت به من ظاهر بود، و لکن من هیچ ترس و واهمه ای نکردم تمام فرمایشات رسول خدا (ص) را انجام دادم. و رسالت آن حضرت را به همه آنها رساندم.[6]
مرحوم سیدبن طاووس در کتاب اقبال پس از نقل این روایت، می فرماید: طبری که مورخان مشهور عامه است در حوادث سال ششم هجری ذکر کرده است که:
چون پیامبر خدا(ص) در عمره حدیبه خواست عمر را به سوی مکه برای انجام رسالتش بفرستد، عمر از اهل مکه ترسید و از فرموده آن حضرت ابا نمود و عذر آورد که من از اهل مکه می ترسمپس از آن در سال نهم هجرت بعد از فتح مکه، آن حضرت برای بار دیگر عمر را طلبید و از او خواست که رسالت آن حضرت را به اشراف قریش در مکه برساند، عمر گفت: «یا رسول الله! إنّی أخاف قریشاً علی نفسی» همانا من از قریش بر خودم می ترسم.[7]
علامه مجلس ره در کنار حیات القلوب بعد از آنکه این مطلب را از مرحوم سید بن طاووس نقل می کند، می نویسد عمر که هیچ از قریش را نکشته بود و در باطن همیشه با ایشان مواقف بود، مرترسید و رسالت آن حضرت را نرسانید ، و امیرالمومنین علی بن ابیطالب که هیچ کس در مکه نبود ضربتی از آن حضرت بر جگر او نخورده باشد، پروا نکرد و تنها رفت در میان صد هزار مشرک و پیمان و امام ایشان را بر هم زد و دین و آئینشان را باطل کرد، بنگر تفاوت ره از کجاست تا به کجا![8]
2- ازدواج میرالمومنین علسه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام
3- در این روز در سال دوم هجرت، رسول گرامی اسلام (ص) مولای متقیان امیرالمومنین علیه السلام را به دختر خود سیده نساء عالمیان صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا علیها السلام تزویج فرمود.[9]
اقوال در روز ازدواج آن دو بزرگوار خیلی زیاد است: عقد در صفر و ازدواج در ذی الحجه ، عقد در ماه رمضان و ازدواج در ذی الحجه ، عقد در صفر و ازدواج در ربیع الاول، عقد در اول ذی الحجه و ازدواج در ششم ذی الحجه، یک سال بعد از هجرت عقد و یک سال بعد از آن ازدواج ، و ...
و در روایتی که شیخ طوسی ره نقل کرده است چنین آمده که این ازدواج بعد از رجوع از جنگ بدر ،16 روز بعد از وفات رقیه دختر پیاکبر خدا(ص) که چند روزی از ماه شوال گذشته بود اتفاق افتاد و همچنین روایت شده که در روز سه شنبه ششم ذی الحجه واقع شده است.[10]
امام صادق علیه السلام فرمود: لولا أنَّ الله تعالی خلق امیرالمومنین علیه السلام لم یکن لفاطمه کفو علی وجه الارض آدم فمن دونه» ؛ اگر خداوند متعال امیرالمومنین علیه السلام را خلق نمی کرد در تمام زمین از حضرت آدم علیه السلام و بعد از او انسانی که کفو و شایسته همسری با حضرت فاطمه علیه السلام باشد ، یافت نمی شد.[11]
خواستگاری از حضرت زهرا علیه السلام
هنگامی که حضرت صدیقه طاهره زهرا مرضیه علیها السلام به سن ازدواج رسیدند بزرگان قریش و صاحبان ثروت و مکنت به خواستگاری آن حضرت آمدند عده ای از منافقین( همچون ابوبکرو عمر) نیز این جرئت را به خود دادند که با بی شرمی به خواستگاری آن بانو بیایند.
رسول خدا (ص) همه آنها را رد کردند و فرمودند: « ولله ما اناٌ منعتک و زوجته بل الله منعکم و زوجه » ؛ به خدا سوگند ! من شمار ار رد نکردم ، بلکه خدا شما را رد کرده[12] و بنابر نقلی فرمودند: «امرها الی ربّها» امر (ازدواج) فاطمه علیها با پرودگار می باشد.[13]
آنان غافل بودند از این که هم شأن فاطمه زهرا علیها السلام کسی باشد که از نظر فضیلت و تقوی ، ایمان و معرفت و اخلاص مانند خود او باشد . هر گاه فاطمه به موجب آیه تطهیر ، معصوم از گناه و هر گونه پلیدی شمره شده، شوهر او نیز باید معصوم از گناه و هر نوع پلیدی باشد.
موفق بن احمد خوارزمی حنفی، معروف به خطیب خوارزم ، متوفای 568 هجری ، از علمای اهل سنت، در کتاب مناقب روایت می کند از امام حسین علیه السلام که فرمود:
روزی رسول خدا (ص) در خانه ام سلمه بود، فرشته ای با هیبت خاصی بر آن حضرت نازل شد و با لغات مختلفی که با یکدیگر هیچ شباهتی نداشت، مشغول تسبیح و تقدیس خداوند بود رسول خدا (ص) گمان کرد کها و جبرئیل است به او فرمود : ای جبرئیل تا به حال با این شکل و قیافه به نزد من نیامده بود؟!
او گفت: « ما أنا جبرئیل، أنا صرصائیل بعثنی الله و الیک التزویج النور تزویج من النور» من جبرئیل نیستم، صرصائیل هستم، خداوند مرا به سوی شما فرستاده که به شما بگویم: « نور را با نور تزویج کن» حضرت فرمود: چه کسی را با چه کسی ؟ عرض کرد: « فاطمه را با علی بن ابیطالب علیهما السلام» پس رسول خدا (ص) دخترش فاطمه را در حضور جبرئیل و میکائیل و صرصائیل به عقد علی علیه السلام در آورد.
در این هنگام پیامبر (ص) به میان شانه های صرصائیل نگاه کرد، دید نوشته است.: « لا اله الا الله محمد رسول الله، علی بن ابیطالب مقیم الحجه» و بر طبق روایتی: « محمد رسول الله ، علی وصیه» [14]
رسول خدا (ص) پرسید: ای صرصائیل، از چه زمانی این جمله بین شانه های تو نوشته شده؟ گفت" دوازده هزار سال قبل از آنکه خداوند دنیا را خلق کند.[15] و به روایتی 22 هزار سال قبل از آنکه خداوند عزوجل حضرت آدم را خلق کند.[16]
ازدواج آسمانی
قبل از آنکه ازدواج امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا علیها السلام بر روی زمین واقه شود، چهل روز قبل از آن،[17] در آسمان چهارم در کنار بیت المعمور[18] عقد انها توسط ذات اقدس ربوبی و ملائکه مقرب درگاهش خوانده شد.
« العاقد بینهما هو الله تعالی، و القابل جبرئیل ، و الخطاب راحیل، و الشهود حمله العرشف و صاحب النثار رضوان» طرف ایجاب عقد: خداوند متعال و طرف قبول: جبرئیل و خطبه خوان: راحیلو شاهدان: حاملان عرش و نثار کننده نُقل این عروسی: رضوان خزانه دار بهشت و آنچه نثار شد: درّ و یاقوت و مرجان و حجله دار این زفاف: اسماء بود.[19]
مهریه حضرت زهرا سلام الله علیها
در مقدار و نوع مهریه یگانه دختر گرامی اسلام حضرت فاطمه زهرا علیها السلام روایات مختلفی وارد شده است:
- یک لباس یمنی مشکی بلند از جنس پنبه با کتان و یک دست پوست گسفند و مقداری عطر.[20]
- یک لباس نرم و ملایم و یک زره قطمی( زرهی که « تحطم السیوف» یعنی شمشیرها را می شکند، منسوب، منسوب بوده به شخصی از طایفه عبدالقیس به نام « حطمه بم محارب» که کارشان ساختن زره بوده)[21] و فرشی از پوست قوچ که بر روی آن می نشستند و می خوابیدند.[22]
- چهارصدو هشتاد درهم ، به روایتی چهارصد مثقال نقره و به روایت دیگری پانصد درهم[23]، که علامه مجلسی (ره) می فرماید« اصحّ اقوال همین قول است.[24]
- یک پنجم زمین، رسول خدا(ص) فرمود: در آسمان معین شده که مهریه زهرا یک پنجم زمین است،« فمن مشی علیها مغضباً لها و لولدها مش علیها حراماً الی أن تقوم السّاعه»؛ پس هر کس که در زمین راه برود در حالی که با او و فرزندانش دشمن باشد، قدم زدن او تا قیامت در زمین حرام است.[25]، در بعضی روایات که شیعه و سنی نقل کزده اند، چنین آمده که: کل زمین مهریه آن حضرت است ، چنانکه رسول خدا(ص) به امیرالمومنین علیه السلام فرمود: یا علی! خداوند فاطمه را به ازدواج تور در آورد و مهریه او را کل زمین قرار داد، « فمن مش علیها مبغضاً لک ، مشی حراماً» پس هر کسی بر روی زمین راه رود در حالیکه با تو دشمن باشد، قدم زدنش بر روی زمین حرام است[26]
- یک پنجم دنیا و دو سوم بهشت و چهار رودخانة فرات، نیل، نهروان و بلخ.[27]
- یک چهارم دنیا و کل بهشت و جهنم، که دوستان خود را داخل بهشت می کند و دشمنانش را به جهنم روانه می نماید[28]
- نصف دنیا[29]
مراسم عروسی
در شب عروسی، رسول خدا(ص) به زنانشان دستور داد که حضرت زهرا علیها السلام را در حجرة ام سلمه زینت کرده و آماده مراسم عروسی کنند.
جبرائیل نازل شد و لباسی راب رای آن حضرت آورد که قیمتش به اندازه تمام دنیا بودف زمانی که آن لباس را پوشی، زنان قریش چنان به حیرت افتادند که پرسیدند: از کجا این لباس را آوردی؟ حضرت فرمود:« هذا من عند الله» این لباس از جانب خدا برای من آورده شده است.[30]
وقت آن رسید که صدیقه طاهره زهرای مرضیه علیها السلام دحتر بزرگترین پیغمبر خدا و اشرف مخلوقات عالم، بنی مکرم اسلام محمد بن عبدالله (ص) را به خانه مولی الموحدین امیرالمومنین، اسد الله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام ببرند، پدرش رسول خدا (ص) از جلو جبرئیل امین در سمت راست و میکائیل در سمت چپ و هفتاد هزار ملک در پشت ایشان حرکت کردند و تا صبح تسبیح و تقدیس خدا می کردند.[31]
هنگامی که مخدره را سوار ناقه رسول خدا(ص) دلدل( یا شهباء)[32] کردند و جبرئیل زمام آن را و اسرافیل رکاب و میکائیل دنبال آن را گرفته بود، و پیامبر (ص) جامه های فاطمه علیها السلام را منظم می کرد و هفتادهزار ملک تکبیر می گفتند و سنت چنین جاری شد که تا روز قیامت در شب زفاف تکبیر گفته می شود.[33]
اما به حسب ظاهر، سلمان زمام نافد را گرفته بود و جناب حمزه و عقیل و جعفر و دیگر اهل بیت با شمشیرهای کشیده از پشت سر حرکت می کردند و همسران پیامبر (ص) از پیش رو می آمدند.
پیامبر(ص)آنها را به مسجد برد و دست فاطمه علیها السلام را در دست امیرالمومنین علیه السلام گذاشت و فرمود: « بارک الله فی ابنه الرسول الله» و بعد از مراسمی مخصوص، در حق آنها و ذریه ایشان دعا کرد.[34] آنگاه همه به کنازل خود رفتند و از زنان جز اسماء کسی نزد حضرت زهرا علیها السلام نماند، و این ماندن اسماء بهه خاطر وصیت حضرت خدیجه علیها السلام بود که هنگام وفات گریست و از اسماء عهد و پیمان گرفت که در شب عروسی حضرت زهرا علیها السلام آن بانو را تنها نگذارد. اسماء به عهد و پیمان خود وفا کرد ، و چون ماجرا راب رای رسول خدا (ص) نقل کرد، آن حضرت یاد خدیجه علیها السلام کرد و گریست و در حق اسماء دعا فرمود.[35]
ولیمه عروسی
برای مراسم شب عروسی، رسول خدا(ص) به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: ولیمه بده و هر که را دوست داشتی دعوت کن. امیر المومنین علیه السلام می فرماید: به مسجد رفتم و حیا کردم که عده ای را دعوت کنم. و عده ای را رها کنم. به همین جهت به جای بلندی رفتم و صدا زدم: « اجیبوا الی ولیمه فاطمه»؛ بشتابید به سوی ولیمه فاطمه علیهاالسلام
مردم دسته دسته می آمدند و من از کثرت جمعیت و کمی غذا خجالت می کشیدم ، تا اینکه رسول خدا(ص) خجالت و نگرانی مرا فهمید ، پس به من فرمود: یا علی! إنی سادعوا الله بالبرکه» ؛ یا علی! من دعا می کنم و از خدا می خواهم که برکت دهد.
پس در آنشب بیش از چهار هزار نفر از مردان و زنان مدینه غذا خوردند و پیامبر (ص) غذایی جداگانه برای امیرالمومنین و فاطمه زهرا علیها السلام فرستاد، در حالی که چیزی از آن غذا کم نشد و همچنان باقی ماند، با وجود اینکه تا سه روز این برنامه اطعام ادامه داشت.[36]
جهیزیه حضرت زهرا سلام الله علیها
بعد از آن که امیرالمومنین علیه السلام خواستگاری نمود، رسول خدا(ص) برای خرید وسایل منزل و تهیه جهیزیه به امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «زره خود را بفروش» آن حضرت زره اش را فروخت و پول آن را خدمت رسول خدا(ص)آورد. پیامبر (ص) مقداری از آن پول را بدون آن که بشمارد به بلال و عمار داد تا از بازار مدینه برای داماد و عروس لوازم زندگی تهیه نماید. آنان به بازار رفتند و مقداری لوازم و اثاثیه زندگی که در حقیقت جهیزیه حضرت زهرا علیها السلام بود را خریداری کردند و به محضر پیامبر(ص) آوردند.
لیست وسایلی که خریداری شد از این قرار بود:
یک پیراهن، یک عدد روسری، یک قطیفه سیاه خیبری یا عبای سیاه، یک سریر عربی(تخت) که از چوب و لیف خرما می ساختند، دو تشک از کتان مصری که یکی پشمی و دیگری از لیف خرما، چهار بالش که دوتای آناز پشم و دوتای دیگر از لیف خرما بود، پرده نازک پشمی، یک عدد حصیر هَجَری( هَجَر نام روستایی بوده در نزدیکی مدینه، آسیاب دستی، یک عدد طشت مسی، مَشکی برای آب آوردن، کاسه ای چوبی برای شیر، مشکی مخصوص خنک کردن، سبوی سبز رنگ، کوزه های متعدد سفالین[37].
وقتی چشم نبی مکرم اسلام(ص) به جهیزیه دخترش افتاد ، اشک از چشمان مبارکش جاری شد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: « اللهم بارک لقوم جلّ آینتهم الخزف»؛ خداوندا! زندگی را بر گروهی که بیشتر ظروفشان سفالست، مبارک گردان![38]
در روایتی که از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده، چنین آمده که آن حضرت فرمود: من با فاطمه علیها السلام در حالی ازدواج کردم که جز یک پوست گوسفند چیز دیگری نداشتم، شب بر روی آن می خوابیدیم و روز علوفه مشتریان را بر روی آن می ریختم و خدمتکاری در خانه نداشتیم.[39]
و در روایتی دیگر می فرماید: پیامبر خدا(ص) به خانه ما امد در حالی که ما بر روی خود قطیفه ای انداخته بودیم که اگر از طول آن را بر روی می کشیدیم، پیلویمان خالی می شد و اگر از عرض می انداختیم سر و پایمان بدون روپوش می ماند.[40]
حضرت زهرا علیها السلام نُه سال و 75 روز یا 95 روز در منزل امیرالمومنین علیه السلام زندگی کرد تا آنکه بر اثر کتک های منافقین و ضربه های بین در و دیوار که از طرف دشمنان وارد شد ، به شهادت رسید.[41]
.[1] اقبال: 2/36، بحارالانوار: 35/286ح6
[3]. مناقب آل ابی طالب :2/144؛ بحارالانوار:35/284-309، تفسیر کاشف :2/172، الدر المنثور: 3/208، مسند الحمد:1/151 ، مستدرک حاکم: 3/51، سنن ترمذی:4/339، ...
[4]. تفسیر عیاشی: 2/73، بحارالانوار:35/295ح15
[5].اقبال الاعمال:2/39، بحار الانوار:35/288
[8]. حیات القلوب:4/1289( باب 46)
[9]. مصباح المتهجد: 613، مسارالشیعه:17، بحار الانوار:43/92
[10]. امالی طوسی:43/47، بحارالانوار:43/97ح7
[11]. مناقب آل ابی طالب :3/129، کافی :1/461، بحارالانوار:43/107 و ...
[12]. عیون الاخبار الرضا علیه السلام:2/203ح3، بحارالانوار:43/92ح3
[13]. کشف الغمه:1/363، بحار الانوار:43/124ح32
[14]. کافی:1/460 ح8 امالی صدوق:689/946
[15]. مناقب خوارزمی:340/360، بحارالانوار:43/123ح31
[16] کافی:340/360، بحارالانوار:43/111ح23
[17]. مناقب آل ابیطالب:3/126، بحارالانوار:43/110
[18]. مناقب خوارزمی:347، بحارالانوار:43/128
[19].مناقب آل ابیطالب:2/30، بحارالانوار:43/107
[20]. مناقب آل ابیطالب:3/400،بحارالانوار:43/113
[21]. مجمع البحرین: ماده حطم
[22]. کافی: 5/377،بحارالانوار:43/144ح42
[23]. مناقب آل ابیطالب: 3/399، روضه الواعظین:146، بحارالانوار:43/112
[24]. بحارالانوار: 43/112
[25]. مناقب آل ابیطالب:3/400، بحارالانوار:43/113
[26]مناقب آل ابیطالب:3/400، بحار الانوار:400/113
[29]. عیون المعجزات:49،دلائل الامامه: 92،مدینه المعاجز:2/336
[33]. کشف الغمه:1/368،بحارالانوار:43/140
[35].کشف الغمه:1/366،بحارالنوار:43/138
[36]. امالی طوسی:42،بحارالانوار:43/95و96و14
[37]. امالی:40/41ح45، بحارالانوار:43/94ح 5
[38]. کشف الغمه:1/359، بحارالانوار:43/130
[39]. مجموعه ورام:2/12، بحارالانوار:40/323، ذخائر العقبی:35
[40]. ذخائر العقبی:49، کنزالعمال:15/449
[41]. دلائل الامامه طبری:45-47