امام جعفر صادق (ع) : «ان الله عز و جل إذا أحب عبدا فعمل قليلا جزاه بالقليل الكثير». چون خداي تعالي بنده اي را دوست دارد و او عمل كوچكي انجام دهد ، خدا او را پاداش بزرگ دهد . (اصول كافي ، ج 3 ، ص 137 – 138)
  

بازگشت به لیست

 

يازدهم ذي القعده

1ـ ولادت هشتمين اختر تابناك آسمان امامت و ولايت حضرت علي بن موسي الرضا(ع)

 در يازدهم ذي القعدة سال 148 هجري، در روز پنجشنبه يا جمعه، در شهر مدينه، حضرت ثامن الائمه علي بن موسي الرضا(ع) آلاف التحية و الثناء ديده به جهان گشود.[1] بعضي ولادت آن نور ديده را در يازدهم ذي الحجه سال 153 هجري[2]، و بعضي يازدهم ربيع الاول آن سال نقل كرده اند.[3] كه بنابراين قول، ولادت آن حضرت پنج سال بعد از شهادت امام صادق(ع) بوده است.

امام صادق(ع) آرزو داشت كه آن جناب را درك كند، چنانكه در روايتي از حضرت موسي بن جعفر نقل شده كه آن حضرت فرمود: پدرم جعفر بن محمد(ع) مكرّر به من مي فرمود:

«انّ عالم آل محمد لفي صلبك و ليتني أدركته فإنّه سمّي اميرالمؤمنين علي(ع)»

به درستي كه عالم آل محمد(عليهم السلام) در صلب توست و اي كاش! من او را درك مي كردم، همانا او همنام اميرالمؤمنين علي(ع) است.[4]

عمر مبارك آن حضرت 49 و بعضي 55 سال ذكر كرده اند، 29 سال از عمر شريفشان را با پدر بزرگوارشان حضرت موسي بن جعفر(ع) گذراندند و 20 سال هم بعد از شهادت پدرشان، ايام امامت آن حضرت بود. دوران امامت آن جناب، همراه بود با مقداري از خلافت غاصبانة هارون الرشيد و بعد از او محمدامين كه سه سال و 18 روز دوران خلافتش بود و پس از او مأمون معلون بود كه بيست سال و 23 روز دوران حكومتش طول كشيد.[5]

پدر بزرگوار آن جناب، حضرت موسي بن جعفر(ع) و مادر گراميش جناب «نجمه خاتون» كه كنيزي بود.[6] از اهل مغرب، از بهترين زنان در عقل و درايت و عبادت و ادب، مخصوصاً در احترام به «حميده خاتون» (مادر گرامي حضرت موسي بن جعفر(ع))، چنانكه شيخ صدوق(ره) نقل كرده است كه آن بانو به قدري مؤدّب بود كه در حضور حميده خاتون هرگز بر زمين ننشست.[7]

روزي امام كاظم(ع) به گروهي از اصحاب خود فرمودند: «والله، ما إشتريت هذه الجارية إلاّ بأمر الله و وحيه»؛ به خدا سوگند! اين كنيز را جز به فرمان خدا و به استناد وحي خدا خريداري نكردم.[8]

در بعضي از نقلها نام مادر امام رضا(ع) را «تكتم، أروي، سمانه، خيزران، شقراء، أمّ البنين، و....» ذكر كرده اند.[9] و در روايتي چنين آمده است كه امام كاظم(ع) بعد از آنكه فرزند گراميشان حضرت علي بن موسي الرضا(ع) از جناب نجمه خاتون به دنيا آمد، آن بانو را «طاهره» ناميد.[10]

شيخ صدوق(ره) نقل كرده است از آن بانو كه گفت: زماني كه حامله شدم به فرزندم بزرگوار خود، به هيچ وجه احساس ثقل و بارداري در خود نمي كردم. هنگامي كه خواب مي رفتم صداي تسبيح و تهليل و تمجيد حق تعالي را از شكم خود مي شنيدم و من خائف و ترسان مي شدم و هنگامي كه بيدار مي شدم ديگر صدايي نمي شنيدم. زماني كه آن فرزند سعادتمند از من متولّد شد، دستهاي خود را بر زمين گذاشت و سر مطهرّ خود را به سوي آسمان كرد و لبهاي مباركش حركت كرد و سخني گفت كه من نفهميدم...

او را به نزد حضرت موسي بن جعفر(ع) بردم، آن جناب در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و با آب فرات كامش را برداشت و سپس او را به من داد و فرمود: بگير او را كه او بقيّة خدا در زمين است.[11]

نام، القاب و كنية آن حضرت

نامش را پدر بزرگوارش به فرمان خدا «علي» نهاد. القاب آن جناب: صابر، صادق، فاضل، رضيّ، وفيّ، قرّة عين المؤمنين، غيظ الملحدين، الامام الرؤف (كه در يكي از زيارت نامه هاي آن حضرت آمده)[12] مراج الله، نورالهدي، كفوالملك، كافي الخلق، ربّ السرير، و رضا كه از مشهورترين القاب آن سرور مي باشد.[13]

كنية آن حضرت «ابوالحسن» و كنية خاصّشان «ابوعلي» است. والد ماجدش حضرت موسي بن جعفر(ع) هر زمان كه از او ياد مي كرد، مي فرمود: «فرزندم رضا چنين گفت، به فرزندم رضا چنان گفتم....» و هر زمان كه او را مخاطب قرار مي دادو مي خواست با او سخن بگويد، مي فرمود: «يا ابالحسن!».[14]

در روايتي از اما جواد(ع) سؤال شده كه به چه علت آن جناب ملقّب به رضا (پسنديده) شده و حال آنكه همة پدران گذشته شما پسنديدة خدا و رسول و ائمه(عليهم السلام) بودند؟ آن حضرت در جواب فرمود:

براي آنكه مخالفان و دشمنان او را پسنديده و از او راضي بودند، چنانكه موافقان و دوستان از او راضي و خشنود بودند. اتفاق دوست و دشمن برخشنودي از او مخصوص آن حضرت بود. و در هيچ يك از پدران گراميش چنين چيزي نبود. پس به هين جهت او را به اين اسم «رضا» مخصوص گردانيدند.[15]

فضائل و مناقب حضرت رضا(ع)

1ـ شيخ صدوق(ره) روايت كرده از شخصي به نام ابراهيم بن عباس كه گفت: هرگز نديدم كه حضرت ابوالحسن الرضا(ع) كسي را حتي با كلمه اي آزار و اذيت كند، و نديدم كه هرگز كلام كسي را قطع كند،‌ يعني در وسط سخن او سخني بگويد تا اينكه از كلامش فارغ شود، و حاجت احدي را كه مقدور او بود رد نكرد، و هيچ گاه در حضور كسي كه با او نشسته بود پا دراز نفرمود، و در مقابل همنشين خود تكيه نمي داد.

و نديدم كه به يكي از غلامان خود بد بگويد و فحش بدهد، و هيچ گاه نديدم كه آب دهان خود را دور بيندازد، و هيچ گاه نديدم كه در خندة خود قهقهه كند بلكه خندة او هميشه تبسّم بود. و چون خلوت مي فرمود و سفرة طعام نزد او مي گذاشتند، تمام غلامان حتي دربان و ميرآخور خود را صدا مي زد و به سر سفره مي خواند و با آنها غذا مي خورد.

«و كان(ع) قليل النوم بالليل كثير السهر يحيي اكثر لياليه من أولها إلي الصبح»؛ عادت آن جناب اين بود كه شبها كم مي خوابيد و بيشتر شبها را از اول شب تا به صبح بيدار بود، و روزة بسيار مي گرفت و روزة سه روز از هر ماه (پنجشنبه اول ماه و پنجشنبة آخر ماه و چهار شنبه وسط ماه) از او فوت نمي شد و مي فرمود: روزة اين سه روز (معادل با) روزة دهر است.

«و كان(ع) كثير المعروف و الصدقة في السّرّ و أكثر ذلك يكون منه في الليالي المظلمة»؛ آن حضرت زياد احسان و صدقة پنهاني مي داد و بيشتر صدقات او در شبهاي تار بود. پس اگر كسي گمان كند كه مثل آن حضرت را در فضل ديده است،‌ پس او را تصديق نكنيد.[16]

2ـ همچنين ايشان در روايت ديگري از همين راوي (ابراهيم بن عباس) نقل مي كند كه گفت: هرگز نديدم حضرت رضا(ع) را كه از او چيزي بپرسند و نداند،‌و نديدم كسي را كه از او داناتر به احوال گذشته تا زمان خودش باشد، و مأمون او را با سؤال كردن از همه چيز امتحان مي نمود و آن حضرت همه را جواب مي داد، و تمام جوابها و سخنان و مثلهاي آن جناب، همه برگرفته شده از قرآن بود.

«و كان يختمه في كلّ ثلاثة و يقول: لو أردت أن أختمه في أقرب من ثلاثة تختّمت و لكنيّ ما مررت بآية قطّ إلاّ فكّرت فيها و في أي شيء أنزلت و في أيّ وقت».

عادت آن حضرت اين بود كه در هر سه روز قرآن را ختم مي كرد و مي فرمود اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم ختم مي كنم، و لكن من هرگز به آيه اي نمي گذرم مگر آنكه در آن فكر و تأمل مي كنم كه در چه موضوعي و در چه وقت و زماني نازل شده است، پس به همين جهت در هر سه روز ختم مي كنم.[17]

3ـ و در روايت ديگري كه از ابا صلت نقل كرده است، چنين آمده كه وي مي گويد: آن جناب با مردم به همان زبان و لغت خودشان سخن مي گفت، و به خدا قسم! فصيح ترين و عالمترين مردم به هر زبان و لغت بود. پس روزي به آن جناب عرض كردم: يابن رسول الله! من در شگفت هستم كه شما چگونه به تمام لغات مختلف آگاهي و شناخت داريد؟!

پس آن حضرت در جواب فرمود: اي ابا صلت! من حجّت خدا بر بندگانش هستم، «و ما كان الله ليتّخذ حجّة علي قوم و هو لايعرف لغاتهم»؛ و خداوند حجّتي را بر قومي بر نمي گزيند كه او به لغت و زبانشان آشنايي نداشته باشد. «أو ما بلغك قول أميرالمؤمنين(ع): أوتينا فصل الخطاب»؛ آيا اين كلام (جدّم) اميرالمؤمنين(ع) به تو نرسيده كه فرموده: به ما فصل الخطاب (جدايي در كلام) عطا شده است. پس آيا فصل الخطاب چيزي غير از معرفت به لغات است؟![18]

 

 



[1] . بحارالانوار: 49/9 و 10.

[2] . كشف الغمه، 2/259.

[3] . عيون اخبار الرضا(ع): 1/18 ح 1.

[4] . اعلام الوري: 328، بحارالانوار: 49/100 ح 17.

[5] . مناقب آل ابي طالب: 4/367، بحارالانوار: 49/10 و 11.

[6] . مستدرك سفينة البحار: 7/392.

[7] . عيون اخبار الرضا(ع): 1/14 ح 2، بحارالانوار: 49/5.

[8] . مستدرك سفينة البحار: 7/392.

[9] . كشف الغمة. 2/284.

[10] . اختصاص: 197 ، بحارالانوار: 49/ 7 ح 8.

[11] . عيون اخبار الرضا(ع): 1/20 ح 2، بحارالانوار: 49/ 9 ح 14.

[12] . بحارالانوار: 102/55.

[13] . المناقب: 4/366، بحارالانوار: 49/9 و 10.

[14] . عيون اخبار الرضا(ع): 1/13 و 14 ح 2، بحارالانوار: 49/ 4 ح 6.

[15] . همان: 1/13 ح 1، بحارالانوار: 49/4 ح 5.

[16] . عيون اخبار الرضا(ع): 2/184 ح 7،‌ بحارالانوار: 49/90 ح 4.

[17] . عيون اخبار الرضا(ع: 2/180 ح 2، بحارالانوار: 49/ 90 ح 3.

[18] . عيون اخبار الرضا(ع): 2 /228 ح 3، بحارالانوار: 49/87 ح 3.


تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مکتب الصادق می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

www.armansepehr.com