بسم الله الرّحمن الرّحیم
پنجم شعبان المعظم
ولادت باسعادت زین العابدین وسیّد الساجدین علی بن الحسین علیه الصّلاة والسّلام
در چنین روزی در سال 38 هجری در شهر مدینه در دوران امامت أمیرالمؤمنین علیه السّلام حضرت سیّدالسّاجدین و امام البکائین علی بن الحسین علیه السّلام به دنیا آمد .[1] در باب ولادت امام سجّاد بین مورّخین و محدّثین اختلاف شدیدی وجود دارد . در روز آن که اختلاف است ، در سال و ماه آن هم اختلاف است . اقوالی که ذکرشده عبارت است از :8 ربیع الاول ، 15 یا 5 جمادی الأولی ( که مرحوم محدّث قمی 15 جمادی الأولی را أصح اقوال می داند ) [2]، 15 جمادی الاخر ، 5 رحب ، 11 رجب ، شعبان ، 9 شعبان و ... روز ولادت را : یکشنبه ، سه شنبه ، پنجشنبه و جمعه و سال ولادت را 36 ، 37 و 38 هجری ذکر کرده اند . نام مبارکش علی و مشهورترین القاب آن حضرت زین العابدین و سجّاد است و کنیۀ آن حضرت جناب أبوالحسن و أبو محمّد می باشد . [3] پدر گرامیش سرور شهیدان حضرت أباعبدالله الحسین علیه السّلام و مادرش حضرت شهربانو دختر یزدگرد آخرین پادشاه عجم است . بعضی به جای شهربانو ، شاه زنان ذکر کرده اند ، چنانکه مرحوم مجلسی از کتاب موالید اهل بیت نقل کرده که أمیرالمؤمنین علیه السّلام نام او را شاه زنان گذارد[4]. ولکن روایات در این باب مختلف است : در بعضی روایات نام آن بانو را غزاله [5]، سلامه [6]، خوله [7]و در بعضی روایات چنین آمده که أمیرالمؤمنین علیه السّلام نام او را مریم یا فاطمه گذارد و او را به سیدة النّساء صدا می زد [8]. مرحوم شیخ لوق از امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که عبدالله بن عامر خراسان را که فتح کرد ، دو دختر[9] از یزدگرد پادشاه عجم گرفت و برای عثمان فرستاد ، عثمان یکی را به امام حسین علیه السّلام و دیگری را به امام حسن علیه السّلام بخشید . آن را که امام حسین گرفت ، حضرت سجّاد علیه السّلام از او به هم رسید و چون آن حضرت متولد شد ، آن بانو به رحمت الهی رفت ( و آن دختر نیز در وقت ولادت فرزند اول وفات یافت ) پس از آن یکی از کنیزان امام حسین علیه السّلام حضرت سجاّد علیه السّلام را تربیت و نگهداری می کرد و حضرت او را مادر صدا می زد و چون امام حسین علیه السّلام به شهادت رسید امام سجّاد علیه السّلام آن کنیز را به یکی از شیعیان خود تزویج کرد و به این جهت بین مردم مشهور شد که امام زین العابدین مادر خود را به عقد یکی از شیعیان خود درآورده است .[10]
دوران زندگی و امامت حضرت سجّاد
امام سجّاد علیه السّلام دوسال از عمر با برکتش را باجدش أمیرالمؤمنین علیه السّلام سپری نمود و ده سال همراه عموی مکرّم و مظلومش امام مجتبی علیه السّلام و ده سال نیز همراه پدر والامقامش أباعبدالله الحسین علیه السّلام بود . [11] در واقعه جانسوز کربلا شاهد شهادت پدر ، برادر ، عمو و بستگان و اصحاب بود و همراه با عمّه اش زینب کبری سلام الله علیها و دیگر اسرا به کوفه و شام رفتند . درکوفه و شام جسارتها به آن حضرت و اهل بیت علیه السّلام نمودند ، ولی با خطبه های نورانی از امامت و ولایت أهل بیت علیه السّلام دفاع نمود .
دوران امامت آن حضرت 34 سال طول کشید که همراه بود با مقداری از حکومت ظالمانۀ یزید ، و خلافت غاصبانۀ معاویة بن یزید و مروان وعبدالملک و سرانجام در زمان حکومت ولید بن عبدالملک [12] در سن 57 یا 59 و یا 54 سالگی به دست ولید یا هشام بن عبدالملک به شهادت رسید .[13]
فضائل و مناقب امام سجّاد علیه السّلام
1- شیخ صدوق روایت کرده است از امام محمّد بلقر علیه السّلام که آن حضرت فرمود : پدرم علی بن الحسین علیه السّلام هرگز نعمتی را یاد نکرد مگر اینکه برای شکر این نعمت سجده کرد ، و نخواند آیه ای از قرآن را که در آن ذکر سجده باشد مگر اینکه سجده می کرد ، و هرگاه خداوند عزوجلّ از او بدی که از آن می ترسید یا مکر مکر کننده ای را دفع می کرد سجده می کرد ، و هرگاه از نماز واجب فارغ می شد سجده می کرد ، و هرگاه توفیق می یافت که میان دو نفر را اصلاح کند برای شکر آن سجده می کرد و اثرسجده در تمام مواضع سجدۀ آن حضرت ، نمایان بود و به همین سبب آن حضرت را سجّاد می نامیدند [14].
2- و نیز آن حضرت روایت کرده است که در موضع سجدۀ پدرم برآمدگیهایی بود که در هر حال دو مرتبه آنها را می بریدند و در هر مرتبه پنبه ها و برآمدگی پنج موضع ( پیشانی ، کف دو دست و سر دو زانوی پاها ) را می بریدند و به همین جهت آن حضرت را ذوالثفنات ؛ صاحب پنبه ها می خواندند [15] . و در روایت دیگری فرمود : پدرم آن پنبه ها که از مواضع سجودشان می بریدند را جمع می نمود تا وقت فوت آنها را با آن حضرت دفن کنند [16].
3- همچنین در کتاب خصال از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمود : پدرم علی بن الحسین درهر شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند ، چنانکه أمیرالمؤمنین علیه السّلام نیز چنین بود . پدرم پانصد درخت خرما داشت ، در کنار هر درختی دو رکعت نماز می گزارد و گاهی به نماز می ایستاد رنگ مبارکش تغییر می کرد و حالش در مقابل خداوند جلیل مانند بندگان ذلیل بود ، اعضایش از خوف خدا می لرزید و نمازش مودِّع بود یعنی مانند کسی بود که می داند این آخرین نماز اوست و بعد از آن ، دیگر [17]نمی تواند بخواند .
...ازصفات آن حضرت این بود که در شبهای تاریک کیسه هایی از درهم و دینار بر دوش مبارکش می کشید و به خانه های فقرا می برد و بسا اوقات بود که غذا یا هیزم بردوش می گذاشت و به خانه های محتاجین می برد و این در حالتی بود که صورت مبارک خود را پوشانده بود تا او را نشناسند و آنها هم نمی دانستند که او کیست . تا زمانی که آن بزرگوار از دنیا رحلت فرمود و از آن عطایا و احسانها دیگر خبری نشد ، بعد از آن دانستند که آن کسی که به آنها خدمت می کرد حضرت زین العابدین علیه السّلام بوده است . زمانی که جدّ مطهّرش را برای غسل دادن برهنه کردند ، بر پشت مبارکش آثار آن کیسه های غذا که برای فقرا به دوش کشیده بود و مانند زانوی شتر پینه بسته بود را مشاهده کردند .
...آن حضرت شتری داشتند که با آن بیست سفر حج مشرّف شده بودند و یک تازیانه بر آن نزده بودند . زمانی که آن شتر مرد ، به دستور آن حضرت او را در خاک پنهان کردند تا درندگان بیابان بدن او را نخورند .
امام باقردر ادامه سخنانشان می فرمایند : ... همانا آن جناب بر پدر بزررگوار خود بیست سال گریه کرد . در نزد او غذایی نگذاشته مگر آنکه به یاد پدرش گریست . روزی یکی از غلامان آن حضرت عرض کرد : آقای من ! وقت آن نشده که اندوه شما برطرف شود و دیگر گریه نکنید ؟
امام علیه السّلام فرمود : وای بر تو ! یعقوب پیامبر دوازده پسر داشت ، خداوند متعال یکی از آنها را از او پنهان کرد ، آنقدر گریه کرد تا چشمانش سفید شد و دیگر جایی را نمی دید . همیشه در غم و اندوه بود تا آنکه موهای سرش نیز سفید گشت و قدش خمیده شد ، و حال آنکه فرزندش در دنیا زنده بود . ولکن من به چشم خود دیدم که پدرم و برادرم و عمویم و هفده نفر از اهل بیتم شهید شدند و پیکر پاکشان تا سه روز بر روی زمین افتاده بود ، پس چگونه اندوه من برطرف شود .[18]
وازفرمایشات گهربارآن سروراست این کلام حضرت که می فرماید:
« یَغْفِرُ اللهُ لِلمؤمِنینَ کُلَّ ذَنبٍ وَ یطهر مِنه فِی الآخِرَةِ مَاخَلا ذنْبَیْنِ : تَرْک التّقِیّهِ وَ تَضیِیع حُقوُقِ الإخْوانِ »[19]؛ خداوند هر گناهی را که مؤمنین مرتکب می شوند را می آمرزد و در آخرت از آنها پاک می شود مگر دو گناه : یکی ترک تقیه و دیگری ضایع ساختن حقوق برادران دینی .
محدّث قمی در ذیل این روایت می فرماید:علت اینکه در این روایت ترک تقیه را گناهی بزرگ شمرده این است که بسا می شود ترک تقیه مفاسد عظیمه ای را به وجود می آورد ول طمه های بزرگی در دین و مذهب وارد می کند و موجب ریخته شدن خونها می شود و فتنه های بزرگی به بار می آورد که قلوب مخالفین را منجر به لجاجت و عناد و تعصّب در جهالت و گمراهیشان می گرداند .
این کلام حضرت عین حکمت است ، چنان که تضییع حقوق برادران دینی که دلیل بر خروج از مدارج عدالت و دخول در ظلمات ظلم است نیز همان نتیجه را دارد .[20]
[1] -کشف الغمه : 2 / 74 ، بحارالانوار : 46 / 7 ح 18
[2] - منتهی الآمال : 2 / 29 (فصل اول ، احوال امام سجّاد)
[3] - بحارالانوار : 46 / 14
[4] -بحارالانوار : 46 / 8
[8] - بحارالانوار : 46 / 13
[9] -عیون اخبارالرّضا علیه السّلام : 2 / 128 ح 6 ، منتهی الآمال : 2 / 29 (فصل اول دراحوالات امام سجّاد)
[10] - عیون اخبارالرّضا علیه السّلام : 2 / 128 ح 6 ، منتهی الآمال : 2 / 29 (فصل اول دراحوالات امام سجّاد)
[11] - بحارالانوار : 46 / 8
[13] - مناقب : 4 / 175 ، بحارالانوار : 46 / 12 و 13 ح 24
[14] - علل الشّرایع : 1 / 233 ح 1 ، بحارالانوار : 46 / 6 / 10
[16] - بحارالانوار : 46 / 63
[17] - بحارالانوار : 46 / 63
[18] - خصال شیخ صدوق (ره) : 2 / 517 - 519 ح 4 ، بحارالانوار : 46 / 61 ح 19
[19] - جامع الاخبار : 59 ، بحارالانوار : 46 / 61 ح 19
[20] منتهی الآمال : 2 / 49 (فصل چهارم درمواعظ آن حضرت)