امام جعفر صادق (ع) : «ان الله عز و جل إذا أحب عبدا فعمل قليلا جزاه بالقليل الكثير». چون خداي تعالي بنده اي را دوست دارد و او عمل كوچكي انجام دهد ، خدا او را پاداش بزرگ دهد . (اصول كافي ، ج 3 ، ص 137 – 138)
  

بازگشت به لیست

 

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

دهم رجب :

ولادت با برکت امام جواد علیه السّلام

بنابر نقلی در چنین روزی در سال 195 هـ . ق حضرت جواد الأئمّه علیه السّلام در مدینۀ طیّبه به دنیا آمدند . بعضی روز ولادت آن حضرت را 19 ماه رمضان ، 17 ماه رمضان ، 15 ماه رمضان و آخر ذي الحجّه ذکر کرده اند ، ولکن در دعایی که از ناحیۀ مقدّسۀ امام زمان علیه السّلام به ابوالقاسم حسین بن روح رسیده ، چنین آمده : « اللّهُمَ إِنِّي أسْئَلُکَ بِالْمَولوُدَیْنِ فِي رَجَب مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍ الثَانِي وَ إبْنِهِ عَلِیِ بنِ مُحَمَّدٍ المُنْتَجَبِ ... » [1]. و این مطلب مؤیّد قول اول است .     

پدر بزرگوارش امام رضا علیه السّلام و مادر گرامیش جناب سبیکه یا ریحانه است که حضرت رضا علیه السّلام نام او را خیزران نهادند . وی از بهترین و با فضیلت ترین زنان عصر خود محسوب می شد و از نسل ماریۀ قبطیه مادر ابراهیم پسر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بود .

نام آن حضرت « محمّد » و کنیۀ ایشان « أبوجعفر » و مشهورترین القاب آن حضرت « تقی و جواد » است . دارای شش فرزند بودند : أبوالحسن حضرت هادی علیه السّلام ، أبوطالب جناب زید ، أبوجعفر موسی مبرقع ، حکیمه خاتون ، خدیجه خاتون و أمّ کلثوم .

یک روز در ایّام کودکی ، امام جواد علیه السّلام را به نزد پدر بزرگوارش حضرت رضا علیه السّلام آوردند ، آن حضرت فرمودند : « هَذَا المَولوُدُ الّذِی لَمْ یُولَدْ مَوْلوُدٌ أعْظَمُ بَرَکَهً عَلی شِیعَتِنَا مِنْهُ »[2] ؛ این مولودی است که برای شیعیان ما مبارکتر از او به دنیا نیامده است . چرا که چهل سال و چند ماه از سن مبارک امام رضا علیه السّلام گذشته بود و آن حضرت هنوز اولادی نداشت ، و بعضی از شیعیان در امر امامت نگران بودند ، هنگامی که خداوند متعال جوادالأئمّه علیه السّلام را به مولایمان حضرت رضا علیه السّلام داد ، نگرانی و شکّ و تردید مردم برطرف شد .

حیات آن حضرت در زمان خلافت بناحق مأمون عباسی بود . مأمون که از آن حضرت فضائل و مناقبی دیده بود تصمیم گرفت دختر خود أمّ فضل را به عقد آن حضرت درآورد . بنی عبّاس به فغان آمدند و با این تصمیم مأمون مخالفت کردند . مأمون گفت : شما ایشان را نمی شناسید ، علم ایشان از جانب خداست و نیازی به کسب و تحصیل ندارند و کوچک و بزرگشان از همۀ مردم أفضلند و اگر شک دارید ، علمای زمان خود را جمع کنید و با او مباحثه نمایید .

آنها یحیی بن اکثم که أعلم علمایشان بود و در آن زمان قاضی بغداد بود را انتخاب کردند و در مجلسی بزرگ که مأمون تشکیل داده بود یحیی بن اکثم و سایر علما و اشراف را جمع کردند و مأمون دستور داد که صدر مجلس را برای حضرت فرش کنند و دو متکا برای آن بزرگوار قرار دادند .

حضرت جواد علیه السّلام در حالی که هفت سال و چند ماه از سنّ شریفش گذشته بود در جای خود نشست و یحیی بن اکثم هم در مقابل آن حضرت نشست و از آن حضرت پرسید : فدایت شوم چه می فرمایی در حقّ کسی که در حال احرام بود و قتل صید کرد ؟

امام علیه السّلام در جواب فرمودند : در حِلّ کشت او را یا در حرم ؟ عالم بود یا جاهل ؟ عمدا کشت یا سهوا ؟ آزاد بود یا برده ؟ صغیر بود یا کبیر ؟ اولین صید او بود یا باز هم صید کرده بود ؟ آن صید از پرندگان بود یا از غیر آن ؟ صیدش کوچک بود یا بزرگ ؟ آیا بر این کارش اصرار دارد یا پشیمان شده ؟ صیدش در شب بود یا روز ؟ در عمره بود یا در حجّ ؟

یحیی از شنیدن این فروع در حیرت ماند و عجز از صورتش ظاهر شد و زبانش به تَلَجْلُج افتاد . در این هنگام بود که امر بر حضّار مجلس روشن شد و مأمون خدا را حمد کرد و پس از آن ، دخترش را به عقد آن حضرت در آورد ... .[3]

از فرمایشات دلنشین آن سرور است ، این کلام حضرت که می فرمایند : «المُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلی ثَلاثِ خِصَال : تَوفِیقٌ مِنَ اللهِ وَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٌ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ »[4] ؛ مؤمن به سه خصلت نیاز دارد : توفیق از جانب خدا ، و واعظی از نفس خود که پیوسته او را موعظه کند ، و ( اینکه انعطاف پذیر باشد ) و قبول کند از آنکه او را نصیحت می کند .

و در روایت دیگری می فرمایند : « إِظْهَارُ الشَّیءِ قَبْلَ أنْ یَسْتَحْکِمَ مَفْسَدَهٌ لَهُ »[5] ؛ اظهار کردن و گفتن چیزی قبل از آنکه آن چیز محکم و قطعی شود ، موجب فساد آن می شود .    

منبع : maktabosadegh.com

                                              



- مصباح کفعمی : 530 ، بحارالأنوار : 50 / 14 / ح 14[1]

- کافی : 1 / 321 / ح 9 ، بحار الأنوار : 50 / 35 / ح 24[2]

- احتجاج : 2 / 444 ، بحار الأنوار : 50 / 74 / ح 3 [3]

- تحف العقول : 457 ، بحارالأنوار : 75 / 358[4]

- تحف العقول : 457 ، بحار الأنوار : 72 / 71 / ح 13[5]

منبع : سایت مکتب الصّادق علیه السّلام


تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مکتب الصادق می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

www.armansepehr.com