امام جعفر صادق (ع) : «ان الله عز و جل إذا أحب عبدا فعمل قليلا جزاه بالقليل الكثير». چون خداي تعالي بنده اي را دوست دارد و او عمل كوچكي انجام دهد ، خدا او را پاداش بزرگ دهد . (اصول كافي ، ج 3 ، ص 137 – 138)
  

بازگشت به لیست

 

 

 

فضیلت  و عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها

آيت الله العظمي الهي

شاید مهمترین فضیلت از فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها که در عبارت، خیلی کوتاه ولی در حقیقت خیلی سنگین است، این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: « ان الله یغضب لغضب فاطمة و یرضی لرضاها».[1]این نکته خیلی مهم است . هر جا فاطمۀ من غضبناک شد، خدا غضبناک می شود و هر جا خشنود شد و راضی بود، خدا هم راضی است. و به تعبیر دیگر و بالاتر، غضب حضرت فاطمه سلام الله علیها عین غضب حق تعالی و رضای او عین رضای حق تعالی است. یعنی فاصله ای بین آن دو نیست، در جائی که غضب خدا باشد حتماً غضب فاطمه هست و جائی نیست که غضب پروردگار باشد و غضب فاطمه نباشد و هکذا در جانب رضایت. قضیۀ مذکور ارتباط خاص را می رساند و اینکه این امر به نحو ملازمه است نه استلزام و اصولاً امکان ندارد غیر از این باشد. عبارت رسول خدا بسیار مهم و عجیب است.

غضب خدا معنایش عذاب پروردگار است، معنای غضب خدا آثار است. خدای متعال که محل حوادث نیست. یعنی منکوب و مخزول می شود، به بدترین عذابها و نکبتها گرفتار و مبتلا می شود. از این کلام، عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها به دست می آید؛ اگر بنا باشد غضب فاطمه بدون مورد باشد، یعنی از روی سهو و نسیان و زلل باشد، چطور این ارتباط و ملازمه با غضب پروردگار برقرار می‌شود! در حالی که می دانیم حق تعالی کمال مطلق است و در او نقصان و خلل راه ندارد. پس  فاطمۀ زهرا علیها السلام باید صاحب عصمت کبری باشد و وجود مقدسش از هر گونه شک و اعوجاج و زلل پاک و مبرّا باشد تا با غضب و رضایت پروردگار که کمال مطلق است ارتباط مستقیم پیدا کند.

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغۀ خود کلامی را از آن وجود مقدس نقل می کند که آن حضرت سلام الله علیها می فرماید:«... و نَحنُ وَسیلَتُهُ فِی خَلقِه وَ نَحنُ خاصَّتُه وَ مَحَلُّ قُدسِه وَ نَحنُ حُجَّتُه فی غَیبِه وَ نَحنُ وَرَثَة أنبیائِه»[2]؛ [و ما وسیلۀ پروردگار در بین مخلوقات و بندگان او هستیم و برگزیدگان و محل قدس او و دلیل و برهان غیب او هستیم و مائیم وارث پیغمبران او.]

واقعاً تعجب است از ابن ابی الحدید که با اینکه این حقایق را به نحو مبسوط در بخشهای مختلفِ شرح خود بیان می کند، با این حال مهتدی به هدایت آنها نمی شود و در ذیل ولایت ایشان قرار نمی گیرد و دست از دفاع از خلفای سه گانه خصوصا دومی بر نمی دارد، و واقعاً نعمت هدایت و ولایت نعمتی نیست که هر کس لایق آن باشد. افسوس و صد افسوس که شخص تا لب چشمۀ زلال برود و تشنه برگردد.

به هر حال،«محل قدس» یعنی تقدیس حق تعالی به ما اهل البیت وارد شده است، یعنی ما مورد تقدیس حق تعالی هستیم و تا این وجودات مقدسه، مزین به آن مقام قدسی نباشند، مورد تقدیس خاص حق تعالی که می فرماید: «و یطهّرکم تطهیرا»[3] - که یک طهارت و قداست خاص است و عقل ما از درک آن قاصر است- قرار نمی گیرند. حضرت می فرمایند: اگر مجسمۀ طهارت و پاکی را می خواهید آن گونه که مظهر صفات و قدس پروردگار باشد، ما را بیابید و به ما رو کنید که ما مظهر قدس و طهارت و کمال هستیم. واین امر برگرفته از همان اراده ای است که از ناحیۀ خداوند برآنها تعلق گرفته است که فرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل ألبیت و یطهّرکم تطهیرا».

دامن كبرياى او دسترس خيال نى                     پايه ی قدر او بسى پايه به زير پا كند

 

لوح قدر به دست او كلك قضا به شست او         تا كه مشيت الهيه چه اقتضا كند

 

در جبروت، حكمران، در ملكوت، قهرمان‏          در نشئات كن فكان حكم به ماتشا كند

 

عصمت او حجاب او عفت او نقاب او،           سر قدم حديث از آن ستر و از آن حيا كند

 

نفخه قدس بوى او جذبه انس خوى او             منطق او خبر ز «لاينطق عن هوى» كند

 

سپس می‌فرماید: «ونَحنُ حُجَّتُه فی غَیبِه»؛ خدایی که لطیف است و دیده نمی شود و«لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخیر»[4] گر چه در  غیب الغیوب اظهر المظاهر است، ولکن حجتهایی دارد که با اوصاف الهی بر آن کمال مطلق دلالت دارد و برهان بر ذات اویند. این کلام صدیقه طاهره است که اینچنین می فرماید. در وقایع روزگار که هر لحظه انسان در سختیها گرفتار می شود، ما را که دلیل و حجت پروردگار هستیم رها نکنید که راه هدایت را خداوند غیب الغیوب در ما قرار داده است و ظهور او در وجود ماست. آدمی یا با چشم دل آنها را احساس و درک می کند و با آنها مؤانست و مؤالفت برقرار می کند و یا آنگونه در مرتبه ای قرار می گیرد که بالعیان حقایق را مشاهده می کند، وقتی حجابها کنار رفت ببیند وجود نورانی آن ذوات مقدسه شرق و غرب عالم را پر کرده است که در روایتی در خصوص حضرت صادق علیه السلام به این حقیقت اشاره شده است و حقیقتا می فهمد که «نَحنُ وَسیلَتُه فِی خَلقِه وَ نَحنُ خاصَّتُه وَ مَحَلُّ قُدسِه وَ نَحنُ حُجَّتُه فی غَیبِه ». امیرالمومنین علیه السلام در وصف امام علیه السلام به طارق بن شهاب می فرماید:«... جلّ مقام آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم عن وصف الواصفین و نعت الناعتین و ان یقاس بهم احد من العالمین»؛[5] مقام آل محمد جلیل تر و بزرگتر است از توصیف وصف کنندگان شود و از اینکه  شود احدی از مردم عالَم را به آنها قیاس کرد.

در روایت دیگری امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: «نحن حجج الله علی الخلائق و أُمُّنا فاطمة حجّةُ اللّه علینا»[6]؛ ما حجت خدا بر خلق هستیم و مادر ما فاطمه حجت خدا بر ماست. یعنی تمام افعال و رفتار و کردار فاطمۀ زهرا سلام الله علیها دارای عصمت است؛ از تمام خطا و زلل و اشتباه دور است. ما ائمه علیهم السلام را معصوم می دانیم، اگر بنا باشد فاطمۀ زهرا علیهاالسلام معصوم نباشد، چطور می شود بر ائمه حجت باشد! حجت به هر معنایی که باشد ولو به معنای علقۀ روحی مدام غیبی ائمه علیهم السلام به آن وجود مقدس نتیجه اش عصمت است. ما تكاملت نبوة نبي من الأنبياء حتى أقر بفضلها ومحبتها وهي الصديقة الكبرى وعلى معرفتها دارت القرون الأولى.

 تعبیر این است: وأُمُنّا فاطمه حجة الله یعنی حجت بودن بر نفس نفیس فاطمۀ اطهرسلام الله علیها حمل می شود نه اینکه به این نحو تفسیر شود که از آن جهت که ائمه علیهم السلام نقل برخی احکام و مغیبات از مصحف مادرشان داشته اند اطلاق حجت شده است که در این صورت وأُمّنا فاطمة حجة الله نباید تعبیر شود گرچه اگر هم به همین معنا تفسیر شود باز عصمت ثابت خواهد شد چرا که مغیبات و ملاحم و فتن مذکور در مصحف شریف فاطمه سلام الله علیها از مسیر ارتباط مداوم آن حضرت با عالم غیبت و دریافت مغیبات بوده است و این ارتباط خاص به غیر عصمت میسّر نمی شود مضافاً به اینکه این تفسیر اشکالهایی دربردارد.

پس، از این کلام نیز عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها فهمیده می شود. حجت بر ائمه نمی شود مگر اینکه از جنس ائمه باشد و حجت یعنی دلیل نه اینکه امام هستند.

یک چنین وجودی با یک چنین اوصاف که حجت خداست، رضای او رضای خداست، غضب او غضب خداست، وجودش محل تقدیس اوست و همچون امیر مومنان علی علیه السلام که میزان حق و باطل و قسیم الجنة و النار است شیعیان را از نار جدا می سازد و فطَمَت شیعتها من النار ، در حقّ شیعیان و موالیان خود دعا می فرماید. اسماء بنت عمیس می گوید: دیدم آن حضرت را در هنگامی که مریض شده بودند، رو به قبله نشسته، در حالی که دستان خود را به طرف آسمان بلند کرده می فرمایند: «إلهی وَ سَیِّدی، أسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وُلدی فی مُفارِقَتی أَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی، وَشیعَةِ ذُرّیتَی»[7]؛ [ ای خدا و آقای من، از تو می خواهم به آن کسانی که آنها را برگزیده ای، و به گریۀ فرزندانم در غم فراق من، اینکه گنهکاران از شیعیان من و از شیعیان ذرّیۀ مرا ببخشی.]

یک چنین وجودی که سلام کردن بر او چه در حیات و چه در ممات بهشت را برای سلام کننده به ارمغان می آورد دعای او چه ها که نمی کند. راوی می گوید وارد شدم بر فاطمۀ زهرا سلام الله علیها فرمودند: «چه شده اینجا آمدی؟ گفتم:«طلب البرکة»؛ در طلب خیر و برکت آمده‌ام. فاطمۀ زهرا سلام الله علیها فرمودند: پدرم فرمود: - و اشاره کردند به پدرشان که او اینجاست از او بپرس- کسی که بر من و تو سلام بفرستد، «أوجب الله له الجنّة» خداوند بهشت را بر او واجب می گرداند. عرض کردم: فی «حیاته و حیاتک»؛ در زمان حیاتتان؟ فرمودند: نه، هم در زمان حیات و هم بعد از مرگ ما![8]

شبیه همین مطلب - در وسعت حیات و ممات - کلامی است که حضرت زهرا‌ سلام‌الله‌علیها در وصف امیرالمومنین علیه السلام از قول پدر بزرگوارشان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: که جبرئیل به من خبر داد:« اِنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ حَقَّ السَّعیدِ، مَن أحَبَّ عَلِیاً فی حَیاتِه وَ بَعدَ مَوتِه»[9][؛ سعادتمند واقعی و به کمال و تمام، کسی است که علی علیه السلام را در حیات و مماتش دوست داشته باشد.]

 اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها وبنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به عملک.



[1]. امالی طوسی : 427ح11 مجلس15؛ مناقب آل ابی طالب : 3/106؛  بحار الانوار : 43/220ح3؛ مستدرک حاکم: 3/154؛ المعجم الکبیر(طبرانی): 1/108؛ تاریخ مدینة دمشق: 3/156؛ اسدالغابة:5/522؛ الاصابه (ابن حجر):8/266؛ینابیع المودّة(قندوزی):2/56و57

[2]. شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید):16/211

[3]. اشاره است به آیۀ 33در سورۀ احزاب : «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً »

[4]. انعام، 103

[5]. مشارق انوار الیقین(برسی):177؛بحارالانوار:25/171

[6]. الاسرار الفاطمیة (شیخ محمد فاضل مسعودی):17

[7]. صحیفة الزهراء علیها السلام(شیخ جواد قیومی):208

[8]. وسائل الشیعه: ابواب المزار، باب18،ح1؛ مناقب آل ابی طالب:3/140

[9]. امالی صدوق : 248ح8مجلس34؛ مناقب آل ابی طالب :3/3؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید):9/169؛ مناقب خوارزمی:78ح62؛ینابیع المودّه(قندوزی)1/381ح6

 

 

 


تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مکتب الصادق می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

www.armansepehr.com