گفتاری از آیة الله العظمی الهی دامت برکاته در باره مقام والای حضرت أباالفضل العبّاس علیه السّلام
بسم الله الرّحمن الرّحیم
عن الصّادق علیه السّلام : کان عمّنا العبّاس نافذ البصیره و صلب الإیمان . [1]
ما امامزاده و فرزندان امام متعدّد داریم . ائمّه را که شمار می کنیم غیر از آنها که امام بعد الإمامند از ائمّه علیهم السّلام ، فرزندان زیادی داریم . حضرت عبّاس و ... . امیرالمؤمنین علیه السّلام اولاد متعدّدی داشتند . متجاوز از 30 فرزند . حضرت اباالفضل العبّاس علیه السّلام و محمّد حنفیه ، و ... و یا موسی بن جعفرعلیه السّلام فرزندان زیادی داشتند و خود حضرت سجّاد علیه السّلام فرزندان متعدّدی داشتند . این را که گفتم به این منظور است که چرا در بین فرزندان ائمّه علیهم السّلام بعضی از آنها یک شخصیّت و عظمت خاصی پیدا کردند . از لسان خود ائمّه علیهم السّلام ، نه اینکه عوام مردم اینها را برگزیده باشند . نه ، اگر عوام مردم هم اینها را برگزیده باشند و یک توجه خاصی به اینها داشتند ، این منشأ دارد و منشأش هم اهمیّت امام علیه السّلام است به اینها که منشأ شد که اینها در میان جامعه بواسطه پشتوانه معرفی نمودن امام اهمیّت پیدا کردند والا خود مردم نمی توانند کسی را معرفی نمایند و اگر می بینیم بعضی از اینها انتخاب شدند و در السنه و افواه یک اهمیّت خاصب پیدا کردند ، اگر دنبال منشأ المناشی بگردیم می بینیم امامی معرف او بوده یا شخصیّت عمل او جوری بوده که معرف خود او شده . ما می بینیم این امامزاده های زیادی که بحمدالله متعدّد داریم که الان در اقطار عالم پخش هستند که [2] و موجودند و موجود هم بوده اند ، حالا ما باید حساب کنیم که چرا در بین اینها أباالفضل العبّاس علیه السّلام این اندازه شاخص شده است و زینب کبری سلام الله علیها تا این اندازه در دنیا تجلیل می شود و یا حضرت معصومه سلام الله علیها در قم آن اندازه محترم شده که حتی در بین امام زاده گان که داریم کسی را که از ناحیه امامی زیارتی برای او ذکر شده باشد . حتی در مورد حضرت زینب سلام الله علیها زیارت نامه نداریم . ولی برای حضرت معصومه سلام الله علیها زیارت نامه داریم . برای حضرت عبّاس علیه السّلام زیارت نامه داریم . یا مثلا شاه عبدالعظیم حسنی یا شاه چراغ یا شاه سیّد علی در قم که مورد توجه تمام قمی ها است و حتی از اطرافهم برای زیارتش می آیند . چرا اینقدر مورد تکریم واقع شده اند و علت این امر را ما باید بفهمیم و در بین هم چطور حضرت عبّاس علیه السّلام ، باب الحوائج شده است ؟ آیا امتیازش این است که فرزند حضرت علی علیه السّلام بوده ؟ حضرت علی علیه السّلام فرزندان دیگری هم داشتند .
ولی آنچه که مورد بحث ماست ( که امروز متعلق است به أباالفضل العبّاس علیه السّلام ) اینست که حضرت صادق علیه السّلام می فرمایند که " کان عمّنا العبّاس نافذ البصیرة صلب الإیمان " چون ایمان ، ایمان محکمی بود . این ایمان یک امر سطحی نیست . ایمان معنایش این است که بقدری ارتباطش با حقتعالی قوی باشد و عالم کون را که نگاه می کند ، مظهر اسماء و صفات خداوند ببیند و چنان انوار ذات حق در قلبش تجلّی پیدا کرده باشد که بجز خدا نبیند . این معنای ایمان است که أباالفضل العبّاس علیه السّلام به آن مقام رسیده بودند که امام واجب الطّاعه که یک حرف که زیاد نمی زند ، در باره یک امام زاده این همه تجلیل کرده . این منشأش چیست ؟ یکی از منشأهایش شدت ایمان بوده است که حتی وقتی دست مبارکش [ راستش ] را قطع می کنند . می گوید " والله إن قطعتموا یمینی إنّی أحامی أبدا عن دینی و عن إمام صادق الیقینی " . ( ما از این عبارت ، ملاک می فهمیم ) . ما خیلی چیزها از این عبارت می فهمیم . حالا هر که ایمانش قوی تر ، محکم تر ، ارتباطش با خدا بیشتر ، نتیجتا مقامش در ذیل سایر افراد مردم و در نزد ذات اقدس اله ، بالاتر و مقرّب تر است که ملاک تقرّب این است و این نفوذ بصیرت و شدّت ایمان و کثرت علاقه اش به امام حسین علیه السّلام است که کأنّه ممحّض در وجود امام علیه السّلام بود که ببیند امام علیه السّلام چه می گویند . آنقدر ممحّض در وجود امام است که اصلا بغیر امام چیز دیگری نمی خواهد و امام هم می شناسد أباالفضل العبّاس را . مقصود اینکه ولله إن قطعتموا یمینی إنّی أحامی أبدا عن دینی و عن إمام صادق الیقین لذا دست مبارکش را قطع کردند . أباالفضل العبّاس علیه السّلام که می خواستند بروند میدان ، بعنوان جنگ نرفتند و نیزه را برداشتند و با همین نیزه جمعیت را شکافتند .
چهار هزار نفر که در شریعه فرات بودند بریاست عمروبن حجّاج زبیدی تمام را متفرّق نمود . بمجرد اینکه عباس ظاهر شد متفرق شدند و حتّی رفت لب آب ، آب را هم می خورد مانعی نداشت ولی کسی که می گوید و عن إمام صادق الیقین هیچگاه حاضر نمی شود که یک همچنین امامی را که آنقدر به او معتقد است تشنه باشد و او آب بنوشد . لذا آب را هم نخورد و برگشت و دستان مبارکش را قطع کردند و چیزی طول نکشید که صدا زد یا أخا أدرک أخاک . بله ، هیچگاه أباالفضل العبّاس به امام حسین علیه السّلام برادر نمی گفت . همیشه می گفت : سیّدی و مولای . ولی این مرتبه صدا زد یا أخا أدرک أخاک و حضرت آمدند بالای سر أبا الفضل و آن بدن پاره پاره را وقتی دیدند ، دست به کمر گرفتند و فرمودند : ألان إنکسر ظهری و قَلّت حِیلَتی . ساعتی نگذشت تا اینکه یک وقت دیدند امام حسین علیه السّلام در معرکه قتال تکیه به نیزه غریبی زده و صدا می زند " هل من ناصر ینصرنی هل من معین یعیننی هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله "
و صلّ الله علی محمّد و آل محمّد
[2] . در خلال ، این مطلب را هم بگویم که حضرت زهراء سلام الله علیها موقعی که می خواستند از دنیا بروند به امیرالمؤمنین عرض کردند که " یا علی بلّغ عنّی وُلدی السّلام إلی یوم القیامة " . فرزندان من را تا روز قیامت سلامشان را برسان و این خودش معجز است . چون هیچ نسلی نمی تواند اعتماد کند که نسلش تا دو قرن باقی است . ولی اینکه حضرت زهراء سلام الله علیها فرمودند بلّغ عنی ولدی السّلام إلی یوم القیامة ، این معجز است .