امام جعفر صادق (ع) : «ان الله عز و جل إذا أحب عبدا فعمل قليلا جزاه بالقليل الكثير». چون خداي تعالي بنده اي را دوست دارد و او عمل كوچكي انجام دهد ، خدا او را پاداش بزرگ دهد . (اصول كافي ، ج 3 ، ص 137 – 138)
  

بازگشت به لیست

 

عصمت انبیاء علیهم السلام                                                             آیت الله العظمی الهی

روش پاسخ به تعارض نقلیّات باقطعیّات

اگر با دلیل متقن به اصل و مبنایی معتقد شدیم آنگاه موارد خلاف، یا تأویل و توجیه می‌شود و یا در صورت عدم امکانِ توجیه، محکوم به جعلی بودن و عدم صحّت خواهند شد؛ و البتّه ناگفته نماندکه ما یقین داریم در نقلیّاتی که مقطوع الصدورند موردی که قابل توجیه و تأویل عقلی نباشد یافت نخواهد شد.

در مورد انبیاء و ائمه ـ علیهم السلام ـ مبنای قطعی و مُدَلَّل آن است که ایشان از خطا ، نسیان و گناه مصونند و در نتیجه عصمت الاهی آن ذوات مقدّسه مُحرَز است. تعبیر «مُخلَص» که در آیۀ شریفۀ: فَبِعزّتکَ لَأُغوینَّهُم اَجمعینَ * اِلّا عبادک مِنهم المُخلَصین[1]  بر زبان شیطان جاری گشته، تعبیر بسیار بلندی است که از عصمتی خاص حکایت می‌کند. چرا که افرادی مصداق آنند که نه تنها خود را برای خدایشان خالص کرده‌اند بلکه عنایات تامّه و خاصّۀ پروردگار نیز شامل حالشان شده و توانسته‌اند مشمول فیض قدسی ویژه پروردگار گردند. اینان خلوص و طهارت را در ذات و سراسر وجودشان دریافته اند، به گونه‌ای که ابعاد هستی‌شان از هرگونه رجس و پلیدی پاک گردیده، همچنانکه قرآن می فرماید: قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللهَ یَمُنُّ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِه.‏[2]

این‌گونه نگاه به انبیاء و ائمۀ اطهار ـ علیهم السلام ـ است که باعث می‌شود نه تنها دید شخص به آن ذوات نورانی  تبعیض‌بردار نباشد که آنان را عین نور و زلالی و صافی ببیند و در  هنگام ظهور تعارض برخی دیگر از نقلیات به توجیه مضمونی و احیاناً طرح آن بپردازد.

شبهه ظالم بودن حضرت یونس(ع)

با این مبنا و قاعده است که واژه «ظلم» در آیاتی همچون آیۀ شریفۀ وَذَا النُونِ إِذ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَن نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّی كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ [3]به‌گونه ای معنا و تفسیر نمی شوند که با مقام عصمت حجّتهای الهی سازگار نباشد. بلکه واژه «ظلم» در اینجا به معنای« عدم وضع الشیء فی موضعه» یعنی: عدم بهره برداری صحیح وی از موقعیّتی است که  به هدف هدایت قومش فراهم شده. به عبارت دیگر: همین که انسان موقعیّت را از دست بدهد و در میان قوم صبر پیشه نکند و با سرعت آنها را رها کند، خود تَرک کردن کاری است که انجامش رُجحان و اولویّت دارد و به نوبۀ خود ظلم،یعنی« عدم وَضعُ الشیء فی موضعه» شمرده می شود. البتّه آثار و تَبَعات منفی معنای معهودِ ظلم(به مفهوم ستم و طغیان) قرینه‌ای است بر صحّت و شایستگی توجیه و تفسیری که بیان شد.

شبهات انتساب گناه و بخشوده شدن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)

موارد دیگر از جمله تعابیری همچون عفو خداوند نسبت به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) که در آیۀ شریفۀ *عَفَا اللّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبينَ*[4] آمده نیز در مقایسه با معیار عصمت (که برگرفته از مبانی قرآنی و روایی و عقلی است) تبیین می‌شود. مثلاً در همین مورد تعبیر *عَفَا اللّهُ عَنْكَ* مدح است در سیاق و نمود مذمّت و عتاب که حکایت از اوج عطوفت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دارد. مضمونش شباهت دارد با تعبیر عرفیِ «خداوند پدرت را بیامرزد که چقدر دلسوز و مهربانی»؛  و در واقع این جمله ای است انشایی و دعایی نه اخباری. چنین جمله ای همسانِ تعبیر «غفر الله لك» است که صرفاً دعایی برای طلب رحمت است و اصطلاحاً متفرّع بر تحقّق و صدور گناه از طرف دعا شونده نیست.  در نتیجه، این نحوۀ تفسیر و توضیح کاملاً از آن برداشتی که نسبت معصیت را به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)می‌دهد، تفاوت خواهدداشت.

دلایل قرآنی عصمت عملی

این آیات بر عصمت عملی فرشتگان و حجّت های الاهی دلالت دارند از جمله *قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَن يَهْدِی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَن لاَ يَهِدِّی إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ*.[5]

و نیز در آیۀ شریفۀ *یا أیُّها الَّذینَ آمنوا اتقُوا اللهَ و کُونُوا مع الصادِقینَ»[6] که همین امرِ بدون قید و شرط به ضرورت معیّت و همراهی با صادقان کامل(پیامبران و امامان) بر عصمت مطلقۀ آنان دلالت می‌کند.    



[1]. سوره ص:(38)82- 83 : به عزت تو سوگند می خورم که حتماً همه‌شان را گمراه خواهم کرد مگر آن بندگانت که مخلصند.

[2]. ابراهیم، آیة  : پیامبرانشان به آنها گفتند: ما بشرى همانند شماییم ، ولى خداوند بر هر کس از بندگانش که  بخواهد )و شایسته بداند)، نعمتی ویژه مى‏بخشد و مقام رسالت عطا مى‏کند.

[3]. انبیاء، آیة 87: و ذو النّون (يونس) را [ياد كن‏]، آن‏گاه كه خشمگين [از ميان مردم خود] رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او تنگ نمى‏گيريم، [و وقتی كه ماهى او را بلعيد] درون تاريكیها ندا بر آورد كه[خدایا!] معبودى جز تو نيست، منزّهى تو. به راستى كه من از ستمكاران بودم.

[4][4]. توبه، آیة 43: خدا تو را ببخشد! چرا به آنها اجازه دادى؟ پيش از آنكه راستگويان را از دروغگويان بشناسى؟

[5]. یونس، آیة 35: بگو: آيا کسی از معبودان شما هست كه بتواند به سوى حق هدایت كند؟ بگو: خداست كه به سوى حق هدایت مى‏كند. پس آيا كسى كه به سوى حق هدایت مى‏كند سزاوارتر است که از او پيروى شود يا كسى كه نمی تواند راه هدایتی بیابد مگر آن كه هدايتش كنند؟ شما را چه شده است [که باز با این همه برهان و هشدار پند و عبرت نمی گیرید!؟]، پس چه نفعی [از پیروی هدایت نیافتگان] می برید؟[اینک که راه، روشن شد و برهان واضح گشت] چگونه حكم مى‏كنيد؟

[6]. توبه، آیة 119: ای کسانی که ایمان آورده اید، از[مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.


تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مکتب الصادق می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

www.armansepehr.com