امیرالمؤمنین علیه السلام؛مولود کعبه
آیة الله العظمی الهی
شرافت و عظمت امیرالمومنین علی بن أبیطالب علیه السّلام قابل توصیف نیست
شرافت و عظمت امیر المومنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه قابل توصیف نیست ،به گونه ای است که ابن ابی الحدید معتزلی نقل می کند:شخصی به پرده ی کعبه آویخته بود و می گفت: ای کسیکه تمام دشمنان کمر همت را بسته اند برای عداوت تو و تمام فضایل تو را مخفی کردند ،دوستان هم از ترس دشمنان نتوانستند فضایل تو را آن طور که هست انتشار دهند ،ولی در عین حال فضایل تو آسمانها و زمین را پر کرده است . می گوید: من از او پرسیدم که مراد تو از این شخصیت کیست ؟ گفت : علی بن ابیطالب و سپس از دیده ها غایب شد و حدس زدم او خضر پیغمبر بود.
آری علی بن ابیطالب علیه السّلامیک چنین شخصیتی است که فضایل و مناقبش آسمانها و زمین را پر کرده است ،با اینکه تمام دشمنان کمر همت را بستند تا فضایل او را مخفی کنند. و واقعاً دوستان هم نتوانستند آن طور که باید و هست در هر عصری فضایل او را ذکر کنند ولی بحمد الله در این زمان نشو و نمو کرده و انتشار پیدا کرده است .
یکی از مهمترین فضایلی که مختصّ به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه است و از روز خلقت آدم و خلقت بناء کعبه و تا روز قیامت چنین پیشامدی برای فردی نشده و چنین فضیلتی نصیب کسی نشده،قضیۀ تولد آن حضرت در خانۀ کعبه است که برای هیچ نبیِّ مرسلی و هیچ شهید و صدیقی ، از ازل تا ابد چنین فضیلتی نبوده و این مختصّ به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالبعلیه الصلوة و السّلام است .
روایت شده از عباس بن عبد المطلب که می گوید : با گروهی از بنی هاشم و جماعتی از قبیلۀ بنی العزّی در حرم نشسته بودیم که ناگاهمتوجه شدیم فاطمه بنت اسد وارد مسجد الحرام شد و در آن روز نه ماه از حاملگی ایشان گذشته بود.ناگهان درد زائیدن او را گرفت ،در برابر خانه ی کعبه ایستاد و به طرف آسمان نگاهکرد وگفت :
پروردگارا ! من به تو و به هر پیغمبری که مبعوث کردی و به هر کتابی که از طرف تو بر انبیاء نازل شده ایمان دارم و گفته های جدّم ابراهیمِ خلیل- که این خانه را بنا کرده است-را تصدیق می کنم ،از تو درخواست می کنم به حق این خانه و به حق کسیکه این خانه را بنا کرده و به حق این فرزندی که در شکم من است و با من سخن می گوید و با سخن گفتن خود مونس من گردیده و یقین دارم که او یکی از آیات قدرت و نشانه های جلال و عظمت توست ، وضع حمل را بر من آسان گردانی.
عباس بن عبد المطلب می گوید: همین که دعای فاطمه بنت اسد تمام شد ،دیدیم دیوار عقب خانۀ کعبه شکافته شد - یعنی دیواری که محاذی با حجرالاسود می شد ( مستجار ) - و فاطمه بنت اسد بلا فاصله از این رخنه وارد خانه شد و از دیدگان همه پنهان شد . پس از آن ،شکاف دیوار به اذن خداوندبه هم پیوست. هر چه کردیم که درِ خانه را باز کنیم ،در گشوده نشد.
بالاخره درِ خانه هم کلیدی داشته و نزد طایفه ی مخصوصی بوده که حتی رسول خدا صلی الله علیه و الهوقتی مکه را فتح کردند ،کلید در را از کسانی که در دستشان بود و از آباء و اجدادشان به آنها رسیده بود ،گرفتند و در را باز کردند و بعد به آنها بازگرداندند . با این حال ،هر چه سعی کردند در را به هر طریقی که شده باز کنند ،باز نشد .
عبّاس بن عبدالمطلب میگوید:فهمیدیم که این امری است از جانب غیب الغیوب خداوند متعال و یک امریست کهاراده ذات اقدس اله بر آن تعلق گرفته و کار غیر عادی است . خبرش در شهر مکه منتشر شد و همه اهل مکه در کوچه و بازار این قضیّه را نقل می کردند و تعجّب می نمودند که این امر یعنی چه ؟! یک چنین چیزیاز زمان بناء کعبه تا الان سابقه نداشته،این همه انبیاء ،اولیاء آمدند و یک چنین قضیه ای اتفاق نیفتاد .
سه روز حضرت فاطمه بنت اسد در خانه کعبه بود ،روز چهارم که شد _حالا چه ساعتی و چه وقتی بوده معلوم نیست _ همان موضع از دیوار کعبه دوباره شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالیکه فرزندشاسد الله الغالب علی بن أبیطالب علیه السّلام را بر روی دست گرفته بود ،بیرون آمد و صدا زد : ای گروه مردم ! بدانید خداوند مرا از میان خلق خود برگزید و مرا بر زنانِ برگزیده ای که پیش از من بوده اند فضیلت داد . مرا بر آسیه دختر مزاحم که خدا را در موضعی که سزاوار نبود _ یعنی خانه فرعون _ مخفیانه عبادت کرد ،فضیلت داد و همچنین مریم دختر عمران را برگزید و مرا بر او فضیلت داد . زمانی که درد زائیدن او را گرفت ،در برخی تواریخ چنین آمده که : به او ندا آمد«یا مریم !أخرجی مِن هذا البیت»؛ از اینجا خارج شو ،این جا ،جای عبادت است نه محل وضع حمل و زائیدن . لذا مریم دور شد . «فإنتبذت بهمکاناً قَصیّاًفاجاءها المخاضُ الی جذع النخله قالت یالیتنی مِتُّ قبل هذا و کنتُ نسیاً منسیاً». «هذه بیت العبادة لا بیت الولادة» ،اما خداوند بهترین و شریفترین مکانها را که کعبه باشد ،دیوارش را برای فاطمه بنت اسد شکافت تا به مردم اعلام کند : ای مردم ! من او را بر بسیاری از زنهای برگزیدة عالم فضیلت دادم .
علی ایّ حال هنگامی که أمیرالمؤمنین علیه السّلام به دنیا آمد ،حضرت ابوطالبعلیه السّلامآن بزگوار را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و دست فاطمه را هم گرفت و به سوی أبطح حرکت کردند . تمام این قضیه ،معجزه و خارق العاده بود ،لذا برای اینکهتمام مطالب آن از طرف خداوند مشخص و معلوم شود، حضرت ابو طالب علیه السّلامدر آن سرزمین ندا در داد :
یـا ربّ یا ذالـغسق الدّجـیّ و القـمـر المـبتلـج المضیّ
بیّن لنـا من حکمک المقضِیّ ماذا تری فی اسم ذاالصّبیّ
ای پروردگار ! اسم این را چه بگذاریم ؟ روایت شده که یک لوح سبزی پایین آمد وحضرت أبوطالب علیه السّلام آن را برداشت و دید که در آن لوح این چنین نوشته شده بود که :
خُصِّصتُما بِالوَلَدِ الزَّکیِّ وَالطّاهِر المُنتَجَب الرَّضِیِّ
فَإسمُـهُ مِن شامـِخٍ عَلیٍّ عَلِـیُّ اشتـقُّ مِنَ العَـلِـیِّ
حضرت أبوطالب علیه السّلاماین لوح را در زاویه راست کعبه آویزان کرد و تا زمان هشام بن عبدالملک بود تا اینکه آن را برداشتند و پس از آن ناپدید شد . پس بنابراین آن بزرگوار هم در کعبه به دنیا آمد و هم در مسجد و محراب عبادت به شهادت رسید.
به قول مرحوم حاج میرزا اسماعیل شیرازی ( یکی از بنی اعمام مرحوم میرزای شیرازی بزرگ ) :
اِن یَکُن یَجعَـل لِلَّهِ البنـون وَتَعالی الله عَما یَصِفون
فَوَلیدُ البَیت اَحریأن یَکون لِوَلیِّ البَـیت حقّـاً وَلـَدَ
لَاعُزیرٌ لا و لَا إبنُ مَریَم
به تناسب این موضوع ،مطلبی را که مرحوم زین العابدین محلاتی نقل کرده ،ذکر می کنیم . وی که از مشّاقین و خطّاطین معروف 120 یا 130 سال پیش بوده نقل می کند : چند لوح برای جدّ مادری من مرحوم شیخ ابوالقاسم فرزند شیخ علی که معروف به آقا علی بوده است نوشته بوده و در بعضی از این الواح هم در ذیلش چنین نوشته شده : « جهت مرحمتی شیخ المشایخ العظام الشیخ ابوالقاسم » البته این شیخ ابوالقاسم غیر از شیخ ابوالقاسم کبیر قمی است . ایشان 60 الی 70 سال است که از دنیا رفته ولی این شیخ ابوالقاسم که پدرِ مادریِ من هست متجاوز از 100 سال است که از دنیا رفته است . می نویسد :
قال الله تبارک و تعالی فی لیلة المعراج : « یا محمد ! اَلسّلام منّی علیک اِقرأمِنّیِ عَلَی عَلّیِ بنِ ابیطالب اَلسَّلام وَ قُل لَه اِنّیِ اُحِبُّه و اُحِبُّ مَن یُحِبُّه. یا محمد !مِن حُبّیِ بِعَلیّ بن ابیطالب إشتَقَقتُ لَه اِسماً مِن إِسمِی فَاَناَ العِلُّی العظیم فَهُوَ عَلی و انَا المَحمود و انت محمّد .
این عبارت با آن شعری که از جانب خدا برای حضرت أبوطالب علیه السّلام آمد بسیار تناسب دارد . در این جا ذات اقدس اله می فرماید : «یا محمد ! مِن حبّی بعلی بنأبی طالب اشتققت له اسماً من اسمی »علت اینکه این اسم را بر او نهاده ذکر می کند ،اما در آنجا علت آن را ذکر نمی کند.
خُصّصتُمَا بِالوَلَدِ الزَّکِیّ وَالطَّاهِرِ المُنتَجَبِ الرَّضِیّ
فـإسمُه مِن شامِخٍ عَلِیّ عَلِـیُّ اشتُـقَّ مِنَ العَـلـِیِّ[1]
خداوندا ! به حق محمد و آل محمد ،أحیِنَا حَیاةَ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ وَ أمِتنَا مَمَاتَهُم وَ أحشُرنَا مَعَهُم وَ لا تُفَرّق بَینَنَا وَ بَینَهُم طَرفَةَ عَینٍ أبَداً فی الدّنیَا وَ الأخِرَهِ .
[1]. شما به فرزندی پاک و پسندیده برگزیده شده اید و نام او از جایگاه بلندی انتخاب شده است . نام او علی است که از علیّ أعلی گرفته شده است .